من یکم حال ندارم بودم رفتم درمانگاه اونجا خیلی طول کشید خلاصه تموم ک شد اومدم سوار ماشین شدم پسرمو که هشت ماهشه گذاشتم وجابه جا کردم راه افتادم
هستید بقیشو بگم
بگو
بله
خب
بگو
بز بز
بعدش اومدم از زیر گذر بیام سمت خونه یه 206افتاد دنبالم ،اول فک کردم مسیرشه اما دیدم من هر جا میرم دنبالمه
وای مد هر جا میرفتم میومد من گاز میدادم اونم تندتر میومد هی کنارم می‌رسید هی یه چیزی می‌گفت منم اینقدر ترسیده بودم
شاید درباکت باز بوده
شاید درماشین باز بوده
میخواسته بهت بگه
بیشور دید کنارم نوزاده هشت ماهه رو اصلا انکار نمی‌فهمید منم اینقدر نگران هم مراقب بچه بودم هم جلومو نگاه میکردم یهو باز اومد کنارم یه ماشین از رو به رو میومد مجبور شدم خلاف برم اونور ک به اون نزنم
بعدش اومدم تو کوچه خودمون اون از سر کوچه رد شد منم خیالم راحت گفتم خب رفت دیگه بعد اومدم ک پارک مردم دیدم باز داره میاد کنارم وایستاد هی لباشو مثل بوس بفرسته اونجوری
اينجور مواقع گاز مده هولم نكن
بايست تو يه جاى شلوغ خودش ميره گم ميشه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
2 دقیقه پیش
2 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
