سه روزه زایمان کردم مامانم فقط دیروز در چند سه چهار ساعت اومد

مدیر استارتر

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 1295

شوهرت ؟

سرکار میره بیچاره

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱

1402/11/15

|

22:11

آنیل۲۸

عضویت: 1400/10/28

تعداد پست: 16679

اتفاقا گله کن محترمانه بگو بهش تو دلت نگه ندار

1402/11/15

|

22:11

عضویت: 1402/03/04

تعداد پست: 2475

ببخشید عجیبه مادرت

1402/11/15

|

22:11

aasg

عضویت: 1402/10/25

تعداد پست: 1240

عزیزم بیا 🫂

پ شوهرت کجا؟

کاش میشد مرد بی آنکه مادر بفهمد.......

1402/11/15

|

22:12

عضویت: 1402/03/04

تعداد پست: 2475

خاهریاخاله کسی نیست ازش کمک بخای وباهاش راحت باشی

1402/11/15

|

22:12

مدیر استارتر

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 1295

ببخشید عجیبه مادرت

خیلی واسع همه عالم و آدم همه کاری میکنه اونوقت واسه من زورش میاد هی میگه اینجام درد میکنه اونجام درد میکنه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱

1402/11/15

|

22:12

مدیر استارتر

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 1295

خاهریاخاله کسی نیست ازش کمک بخای وباهاش راحت باشی

نه

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱

1402/11/15

|

22:13

star_mah

عضویت: 1402/03/17

تعداد پست: 1822

صبح بگو شوهرت بچه تو بفرسته مهد

1402/11/15

|

22:13

عضویت: 1402/03/04

تعداد پست: 2475

خیلی واسع همه عالم و آدم همه کاری میکنه اونوقت واسه من زورش میاد هی میگه اینجام درد میکنه اونجام درد ...

زایمان طبیعی بود؟

1402/11/15

|

22:13

مدیر استارتر

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 1295

عزیزم بیا 🫂 پ شوهرت کجا؟

سرکاره بیچاره حتی الانم نیست مادرشوهرم اومده پیشم خوابیده

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱

1402/11/15

|

22:13

دنیاااااایییییییییی

عضویت: 1402/03/31

تعداد پست: 15093

چرا بهش گله نکردی؟

1402/11/15

|

22:13

مدیر استارتر

عضویت: 1401/09/29

تعداد پست: 1295

صبح بگو شوهرت بچه تو بفرسته مهد

شوهرم ساعت سه و نیم میاد صبحا کلی خستس امروز کلی سر بچم دادو بیداد کرد ک چرا زود حاظر نمیشه البته مقصرم نیست درکش میکنم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱

1402/11/15

|

22:14

عضویت: 1402/03/04

تعداد پست: 2475

سرکاره بیچاره حتی الانم نیست مادرشوهرم اومده پیشم خوابیده

عجب نمیشه مستقیم به مادرت بگی

من زبونم کوتاه میشه خجالت میکشم اینطوری میکنی

1402/11/15

|

22:14