2777
2789
عنوان

کی بعد زایمانش خودش تنها بوده با بچش؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1056 بازدید | 58 پست
چرا ولت کرد

محبت نداره بهم

 ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱

بهترررررر.کسیو میخای چی کنی به خودتو بچت برس..وقتی خابید بخاب حواست باشه خوابت نگیره بچت دورازجون بیفته 

سینه نیفته در دهنش شیز نشکنه تو جلقش 

بالش خیلی قطور براش استفاده نکن

ایشالله که بشهههههههه...تا خداهست میشههههههه                     

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

تنهایی که بهتره عزیزم  من اتفاقا اینجوری دوست دارم ولی قراره همه بیان تا۱۰روز خونم بمونن

اخه مهمون میاد چجور پذیرایی کنم

 ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱

غصه نخور 

همین که سالمید خداروشکر


منم هفته 32ام قراره تنها باشم اونم با بچه ای که گفتن پاش کلاب فوته...

مادرم مریضه حتی یه روزم قرار نیست پیشم باشه...

هر روز به صحنه های تنهایی فکر میکنم...😔

منم تنها بودم سزارین هم کرده بودم از روز اول تا چهارم مادرومادرشوهرم اومدن که ای کاش نمیومدن صبونه رو خودم آماده میکردم فقط مونده بود براشون لقمه هم بگیرم. نهار شام روهم از بیرون می‌گرفتیم. فقط هی میگفتن باید سوپ بخوری آش بخوری کاچی بخوری یه نفر هم نبود پاشه درست کنه  

ربِّ لا تَذَرنی فرداً وَ أَنتَ خیرُ الوارِثین                                         🌸پروردگارا✨دستانم بسوی توست🌸نگاهم به مهربانی و کرم توست✨با تو غیر ممکن‌ها ممکن می‌شود🌸نا ممکن‌های زندگی‌ام را ممکن بفرما✨که باخدای بی‌همتایی چون تو🌸معجزه زندگی جان می‌گیرد✨الــهــی آمـیـــن🙏🏻 خدایا شکرت که بهترین معجزه زندگیم پسر نازمو بهم دادی
سختت‌ نبود؟ طبیعی زایمان کردی یا سزارین نمی‌ترسید مهمون میومد کی پذیرایی میکرد

سزارین بودم 

مهمون خیلی نمیومد ولی هرکیم میومد آره خودم پذیرایی کردم البته بعضی وقتا خواهرم میومد سر میزد ولی اونم نمی تونست کار خاصی بکنه چون بچش 2 سالش بود وبه شدت حسادت می‌کرد مادرشوهرمینا بعضی وقتا میومدن بچه رو ببرن حموم باور کن خواهر شوهرم پاشد نمیشد ظرف چای و میوه ای خودشون خوردن رو جمع کنه بزاره ظرف شویی دقیقا پسرم یکماهه بود فهمیدم شوهرم داره خیانت میکنه من خیلی سختی کشیدم ولی من خدارو داشتم و دارم و خواهم داشت 

والا منم هر دو تا بچه مو خودم تنهایی بزرگ کردم .زمان قدیم فرق میکرد با الان .

چه فرقی مهمون میومد کی پذیرایی میکرد خودت؟

 ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱
نهههه عزیزم این چه حرفیه شنا یک مادر فداکار شجاع خشگل هستی .  اسم بچت و چی گذاشتی؟؟  ...

فآتشم

دلوینه اسمش

 ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱
سزارین بودم  مهمون خیلی نمیومد ولی هرکیم میومد آره خودم پذیرایی کردم البته بعضی وقتا خواهرم می ...

الهی عزیزم

 ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…🖤🌱
چه فرقی مهمون میومد کی پذیرایی میکرد خودت؟

چرا باید مهمون بیاد؟زنگ میزنن بگید بدلیل اینکه وضعیت جسمی و روحی مناسبی ندارید و دست تنها هستید، فعلا از پذیرش متمون معذورید و یه اذر خواهی کنید و تمام

اصلا هم پگران نباش ک دست تنهایی من مامانم پیشم بود ولی همش خدا خدا میکردم بره چون تنها راحتتر بودم

ببین الان ک تنهایی وقتیشوهرت میاد خونه بگو غذا مقوی درست کنهیا ذز بیرون بخره ک وقتی نیس هم نخوای پاشی غذا بپزی

هر چی هم خورد و خ.راک و لوازم بچه هست بچین ذور خثدت ک نخوای همش اینور و اونور بری

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   ابرو_کمونیa  |  13 ساعت پیش