2777
2789

من الان 33 سالم هست متاهل دو فرزند دارم.. زمانی که 19 سالم بود یه دورانی داشتم که از سادگی و نادانی و حس گذرا عاشق یه نفری بودم اون ابراز علاقه منم بچگی کردم به خیال خودم عاشق شدم از سر ناپختگی باور کردم... و بهم خورد این رابطه در حد تلفنی بود.... و منی که اون زمان بچه بودم از لحاظ عقلی و سادگی کردم و به دختر همسایمون که ازم بزرگتر بود چن سال... به اون گفتم این جریانو... و بعد مدتی دوباره پس خالم ابراز علاقه کرد بهم و باز من نادان به این دختر همسایمون گفتم..... نمیدونم با اینکه خواهر داشتم... با اونا درد ودل نمیکردم...چرا میرفتم با این درد ودل میکردم... 

زمان گذشت و گذشت..... و من واقعا فهمیدم اون اشتباهات از سر هیجان رو.... و ازدواج موفقی برام پیش اومد و الان خداروشکر راضی هستمو8

از زمانی ک یادم میاد دهن وا نکردم

وقتی با من حرف میزنی رفتار ارزونتو بزار توی جیبت:)                                              هیتلرم خوبه ها، اما من عاشق با پنیه سربریدنای چرچیلم                                                                                                                           https://t.me/Hich_zh

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بعد این همه مدت تیکه ای بهم انداخت خواهر اون نفر دومی که بهم علاقه نشون داد... چون اون دختر همسایه با این رفیق صمیمی... براش گفته که من اونجوری دو تا مورد داشتم که در حد تلفتی بوده... بگو نامرد مگه من چکار کردم که رفتی راز منو گفتی.... خیلی ام شکستتتت... هیچوقت نمیبخشمش

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز