از خانواده از شوهرم
شوهرم انتظار داره خونه خانوادم رفتنی یه لحظهکخم بچه هامو دعوا نکنن حتی نگن بالا چشمش ابروعه
همه چی بخرن واسش کادو های خوب بخرن حتی تو یک هفته چهار پنج تا واسه بچه هام اسباب بازی خریدن هیچوقت منو دکتر نمیبره همیشه بنده خدا پدرم میبره خدایی زحمت میکشن همسرمم اصلا دعوتشون نمیکنه خونمون اصلا پول وسایلی ک میدن رو نمیده بهشون اخه کادو یه بار دوبار نه هرروز
از اونور خانوادم انتظار دارن از من
همش میگن بچه های مردم مادرشون مریض بود غذا میپزن میفرستن
بچه های مردم دائم شام دعوت میکنن
بچه های مردم کادو خریدن خونه پدرشون فلان چیزو میارن
مادرشونو کجا میبرن چیکارا میکنن
بخدا موندم وسط اب و اتیش تیک شدید گرفتم قرص اعصاب میخورم
فقط ب این فکر میکنم چجوری راضی نگه دارم همه رو