اره همونی که تهش پسره کلی دخره رو آزار میده ولی آخرش یه دل نه صد دل عاشقش میشه. دختره که میفهمه پسره برا انتقام باهاش ازدواج کرده بدون هیچ حرفی میذاره میره یه شهر غریب با یه پیر زندگی میکنه. بعد چند سااال پسره پیداش میکنه افسرده میشه پسره ریشو ولی نمیدونم اسمش چیبود. عروسی اجبار ی. داماد مغرور و و و
داستان همه ی رمان ها همینه😒