دست از سر فک کردن و یادآوری شون ورمیداره?? خیلی خاطرات بدی داشتم تاالان
ذهنم صبح تاشب درگیره گذشتس درگیر نابسامانی های زندگی
هرروز هم که همچی تو این مملکت گرونترو بدتر داره میشه و این بیشتر منو اذیت میکنه قبلا خودمو دلداری میدادم میگفتم گذشتت اگه سخت بوده در عوض آیندت قشنگ میشه و طعم زندگی رو میچشی اما هرروز بدتره بااین اوضاع ، دیگه اون یکذره امید هم که داشتم خیلی وقته نیس
زندگی خییییلی خیلی سختی داشتم در این حد که حتی یه حموم دسشویی یا یه سینک ظرفشویی هم ارزوم بوده از بچگی(البته الان یه چندساله اینارودارم اما ذهنم همیشه توگذشتس و غصه اون زمانا که اینانبود) برای مثال گفتم!وگرنه همین الانم خیلی چیزا ندارم
هرروز که بیدار میشم فقط تا چهارساعت بعد بیدارشدن انرژی دارم بعدش انگار کوه کندم بخدا حتی اگه نشسنه باشمم خستم بعد۴ساعت چون ذهنم همش مشغوله
شاید باورتون نشه من هرررررشب خاب میبینم چندتا چندتا هم میبینم
اخه شنیدم بعضیا هفته ای یکبار یا شاید کمتر خاب ببینن ولی من هرشب چندتا چندتا میبینم
پراز خاطره بده ذهنم دلم میخاد پاک شن بخدا چندساله ارزومه یه اتفاقی بیفته برم چندماه تو کما تا همه خاطراتو یادم بره