دیشب رفقیق شوهرم با خانمش واسه اولین بار دعوت کردیم
یکم گرم گرفتیم حرف زدیم بعد شام پاشد بشوره چند بار تاریف زد منم گفتم نه بریم بشینیم اخر شب میشورم ...
انقد خسته بودم دو خابیدم الان پاشدم
الانم اصلا حسش نیست بشورم دراز کشیدم ظرفای شام میوه چای همه مونده
امشبم شوهرم سرکاره نیست میرم خونه مامانم