چرا من انقد

اینا ب نظرت همه چیز؟😑سالی دو دست لباس و ی مسافرت همه چیز؟چند وقت یبار ی تفریح کوچیک رفتن همه چیز؟

شوهر من مثل پدرشه ،مادرشم از پدرش راضی نبود واس همین تو خونه خیاطی میکرد واس بچه هاش خرج میکرد خدا بیامرز تا وقتی زنده بود بچه هاشو سختی میداد حالا شوهر من ی درجه از اون خدابیامرز بهتر ولی بازم هر جور حساب کنی بچه همون پدر الانم خیلی بهم میگه تو جوش پول نزن من کار میکنم و اینا ولی چکار کنم نمیتونم بهش تکیه کنم تا الان ک فقط گند زده تو مسائل مالی هر چی داشت و نداشتو ب فنا داده بعد شما معتقدی بشینم خونه کار نکنم شوهرم دو قرون بیاره خرج خورد و خوراک دیگ من نیاز دیگ ای ندارم اصلا اگر میتونست خرج در بیاره تو این دو سال زندگی ی تلویزیون میخرید یا ی گوشی واس من پول در میاره ولی خرج اینو اون میکنه منم حق ندارم بهش بگم این کار رو نکن رفیق بازی ک شاخ و دم نداره الان وضعیت منو درک میکنید یا ن؟

حال دلم بد خیلی سرکوفت شنیدم 

من تو خونه ای بزرگ شدم ک با این ک داشتن ولی خرید کردن و پول دادنشون با منت بوده سالی ی دست لباس واسم میگرفتن کلی منت سرم میزاشتن حالا اومدم تو خونه ای که شوهرم منت نمیزاره خرجی هم میده ولی دستش تنگ ،پول هم میاد دستش الکی خرج میکنه یا ب رفیقاش قرض میده منو خسته کرده تمام بارداری من با حرص و جوش ک پول زایمان ندارم گذشت اخرش پول اومد هاا ولی از لحظاتی ک باید لذت میبردم هیچی نفهمیدم بعدشم باز وضع خراب شد ی ماه تموم زنی ک شیر میده گوشت تو خونمون نبود حالم بد بود کمک نداشتم بچم اذیت میکرد اگر پول داشتم اگر حقوق داشتم ی مدت یکیو استخدام میکردم فقط برام شام نهار درست کنه ک نمیرم از گشنگی واقعا از زندگی خسته ام کاش مجردیم درس میخوندم کاش 

کاش واقعا جوری ک خدا میگفت میشد من میموندم خونه بچه داریمو میکردم شوهرم کار میکرد خرج میداد و میتونست زندگی رو بچرخونه و پیشرفت کنه 

شیرت خشک نشد؟چون شیر من ک دیگ داره خشک میشه اخراشه