2777
2789
عنوان

خانما بیایین کمک دعوای شوهر

236 بازدید | 16 پست

امشب من خواستم برم مسجد به شوهرم گفتم بیا باهم بریم مسجد امشب مراسمه گفت نمیام خودت برو

من بهش گفتم که مراسمه و ینی دیر تر میام

اینم بگم که مسجد کنار خونمونه

وقت نماز من همیشه گوشیمو بی صدا میکنم که اگه کسی زنگ زد گوشیم صداش نپیچه

گذشت و من اصلا یاد گوشیم نبودم ساعت 8 مراسم تموم شد اومدم پاشدم برم بیرون مسجد یه خانمه داد میزد فامیل منو گفتم بله منم گفت شوهرت اومده دم در عصبی هم هست حسابی میگه دیگه بیمارستانارو خواستم برم دنبالش بگردم

گوشیمو چک کردم دیدم 4 بار زنگ زده و گفته کجایی چرا جواب نمیدی 

دم در مسجد جلوی خانما سر من داد زد و منو که داشتم کفشامو میپوشیدم گذاشت و رفت

منم رفتم پشت سر ش دیدم هرجا رو میگردم نیستش زنگش زدم میگم پس کجایی میگه من رفتم به درک خودت پیاده بیا

بچه ها دلم خونه خیلی از دستش ناراحتم و دلم گرفت آخه مگه چه گناهی کرده بودم که باهام اینجوری رفتار کرد بعدشم اگه واقعا ادعای مهم بودن براش دارم چرا اومد فقط آبرومو برد وبا ماشین گذاشت رفت 

آخه تقصیر. من چیه که بهش گفتم میرم مسجد و مراسمه امشب

مگه واقعا این همه اعصاب خردی.دلشت که اینجوری کرد؟ 

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

منم یه بار رفتم میوه فروشی خرید کردم کلی راه وسایلو آوردم مردم از خستگی اومدم جلو در دیدم شوهرم میگه صدبار بهت زنگ زدم چرا جواب ندادی کلی ابروریزی کرد من دستام پر بود اصلا صدا زنگشو نشدیدم که بردارم راهمون تا اولین مغازه هم خیلی زیاده یعنی خستگی موند تو تنم 

منم یه بار رفتم میوه فروشی خرید کردم کلی راه وسایلو آوردم مردم از خستگی اومدم جلو در دیدم شوهرم میگه ...


مردا چقدر. بدن بخدا بهترینشون هم بده 

من که امشب خیلی ازش حالم بهم خورد

ازدواج همینه دیگه مجبوریم بگذریم بره .حالا میاد با هم حرف میزنین از دل هم درمیارین میره دیگه 


نوشتم که عزیزم والا نشسته بود تو ماشین خودش. اومده بود خونه اما من پیاده اومدم 

خونست اما حالم ازش بهم میخوره خیلی سرم داد زد

شوهر منم یوقتی همین جوریه میگه فکر کردم دزدینت فکر کردم فلان شده بعد با داد ودعوا دیگه اوندفعه کلی لولی بازی کردم گفتم خب چرا فقط نمیتونی بگی نگران شدم بیشتر دل ادم رو میشکنی دیگه باهاش دعوا کردم گفت خبر بده بهم اینجور وقتا دیگه سعی میکنه یکم مراعلت کنه

نوشتم که عزیزم والا نشسته بود تو ماشین خودش. اومده بود خونه اما من پیاده اومدم  خونست اما حالم ...

حرف میزنین با هم درست میشه بینتون . الان داره به خودش حق میده که دلواپس شده استرس کشیده و هزار تا فکر اینطوریه دیگه حق نداره ها ولی میخواد نازشو بکشی 

عمراااااا دلم میخواد مرده شورشو ببرم عوضی 

اره منم میگفتم عمرا تهش مجبور شدم خودم نازشو بکشم تا آشتی کنه بعد که آشتی کرد شروع کردم گریه کردن که تو داد زدی سرم ترسیدم و کلی موش مرده بازی و لوس کردن ناز کردم خودم همشم میگفتم دیگه هر جا برم نیم ساعت نیم ساعت بهت زنگ میزنم بعد خودمو میزدم به موش مرده بازی 

اره منم میگفتم عمرا تهش مجبور شدم خودم نازشو بکشم تا آشتی کنه بعد که آشتی کرد شروع کردم گریه کردن که ...


اینا به کنار من از کارش بدم اومد که منو ول کرد و رفت 

داشتم کفشامو میپوشیدم که برم منم تا رفتم دنبالش دیدم رفته با ماشین سمت خونه و منو ول کرده تو این سرما پیاده برم خب خیلی ازش لجم گرفته مگه آخه چه گناهی کرده بودم مگه رفته بودم خوش گذرونی که جواب زنگش ندادم ناراحت شده ای باباااا

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز