دختر دوست مادرم براثر بیماری تو ۴۰ سالگی فوت کرد و خیلی بنظرم تو دین افراطی بود ازدواج نکرده بود و از هرکسی عیب ایراد میگرفت میگفت اگه تو دین و ولایتی نباشی ازدواج نمیکنم
طلا نمینداخت میگفت اینا آتیش جهنمه
یا میگفت من مردم اومدن منو ببرن موهامو بپوشانید نامحرم نبینه موهامو با پتو محکم بپوشونید منو دست نامحرم بهم نخوره من مال این دنیا نیستم خدا منو شهید کنه😐فقط میرفت تو شهرهای زیارتی مثل قم مشهد کربلا میموند
ماشاالله اوضاع مالی خیلی خوبی هم داشتن
بنظرم اینا همش از شکم سیریه وگرنه اونی ک فقیره نمیدونه دنبال نون باشه یا عبادت حتی یه درس هم داشتیم مربوط به این بود کسی که دارا پولداره میدونه برای خدا بندگی کنه عبادت کنه ولی اونی ک نداره از گرسنگی صبح تا شب دنبال نونه نمیرسه واسه اینکارا