قبل فوتش همش خاب میدیدم روتخت بیمارستانه حاملس...ک اونوقتا شنیده بودم مریضیه تو ای سی یو..
ک توهمون حالت قهرم رفتیم ملاقاتش خیلی رفتار بدی بامنو مادرم کردن..
برگشتیم یه شب خاب دیدم زایمان کرده خوشحالم هس..ب پدرم گفتم گف صدقه بنداز
فرداش خبر اوردن ک فوت کرده..
سر فوتشم خیلی بههمون بی احترامی کردن..