امروز میخاستم کراشمو ببینم بعد یکم زیاد ارایش کرده بودم بعد مامانم منو تو بازار دید گف انتظار همچین آرایشی و ازت نداشتم (مامانم اعتقادیه و چادریه) بچها خارمگاییدس
گف خونه بیای کارت دارم ازت ناراحت شدم با حالت عصبانی
بچها الان تو راهه خونم ی چندا حرف بگید بهش بگم اخه مامانمم ادمیه ک با یکم حرف زدن اروم میشههه