داداشم ی پسر خیلی دلرحم و مهربون و مظلوم بود امشب از مدرسش مدیرش زنگ زد ب بابام گفت که یه پسره رو زده که دوروزه بیمارستان بستریه
از طرفی گفته میره تو بلوار بعد مدرسه دعوا میکنه
کارتکای بچه هارو می زده
الانم اسمش تو ی گروه 1000 نفره مدرسه فرستادن اولیا همش اعتراض میکنن میگن مدیر هواشو داره این پسره هم هرکاری دلش میخواد میکنه
آخه مامان بابای من کل عمرشون ثانیه به ثانیه شون رو گذاشتن پای ما بچه ها واقعا میگم
از طرفی بابام شناخته شدست همه این شهر کوچیک میشناسنش این مدرسه هم معروفه و بزرگ الان اسم داداشم در رفت، ابرو بابام رفت رسما
از طرفی داداش کوچیکم کلاس اوله اون خیلی ظریفه روحیش و همه جا با این داداشمه حتما شبیهش میشه
واقعا حالم بد شده کم مونده گریه کنم باورم نمیشه داداشم اینطوری شده
وای خواهش میکنم باید چیکار کنم واقعا حالم بد شده