قبلا گفتم به یه اقایی معرفی شدم برای اشنایی بعدشم ازدواج
این اقا پدرش مریضه سرطان داره
مادرشم مهره کمرش شکسته
همه کارای خونه با این اقاهه
یک سال و نیمه باهم حرف میزنیم
ولی به دلیل اینکه مشکل داره با من زیاد وقت نمیگذروند
منم ناراحت بودم
چون حس میکردم الویتش نیستم
دو شب پیش دعوامون شد
هر چی گفت نرو تو زندگی و امیدمی
گفتم نه
من حس بی ارزش بودن بهم دست داده و من بهت پیام میدم
در دسترسم چون بهت علاقه دارم اما تو نیستی و وقتی نمیزاری چون اهمیتی ندارم
اونم جواب داد من برات دردسرم دیگه منو دوست نداری ؟ مشکل زندگیتم
منم گفتم اره دردسری ، بعدم گفتم دیگه دوست ندارم
اونم شروع کرد خود تخریبی
میگفت این حرفت برام سنگینه
من یه بدبختم
هیچکس نمیتونه با من شاد باشه
من میرم و ارزش خودتو بودن تو با ارزش ترین فرد زندکی منی
منم سین زدم برای اینکه دیگه جوابشو ندم چتو برای خودم پاک کردم
بچه ها این هفتم بهمن تولدشه
من واقعا پشیمون شدم
دوست دارم یه بار دیگه بهش شانس بدم
خودش میگفت تغییر میکنم تو نرو این یه بار ولی من دیوونه شده بودم دلم میخواد اون یه شانسو دوباره هم به خودم بدم هم به اون
از صمیم قلبم دوستش دارم ولی از بس به من یه مدت بی توجهی کرده بود میخواستم سر به تنش نباشه اونم ناراحت شه
حالا به نظرتون وایستم هفته دیگه پیام بدم ، تولدشو تبریک بگم
یا همین امروز پیام بدم و اگه الان بخوام الان بدم چی بگم ؟
از یه طرف میگم پیام ندم چون اگه پیام بدم اون نه تنها دیگه بهتر نمیشه بلکه بدترم میشه میگه دختره دیوونه است و این هرکاری کنم برمیگرده
و اصلا تغیری ام نمیکنه (خودش اون شب میگفت اگه بمونی تمام تلاشمو میکنم تغییر کنم )
به نظرتون چی کار کنم؟