من از تاپیک تو پربازدیدا که در مورد جن بود فرار کردم اومدم اینور
اینجام که همونه
منم بهش گفتم ببین خودت رفته باشی یا با دعا برده باشنت برا من تموم شدی اصلا من چکارم برم سحر اونا باطل کنم تو کی من هستی مگه؟؟به خواهر و مادرت بگو
وای چقدر پرو هست بگو اعتقادی به این چیزا ندارم و تو هم داری ازدواج می‌کنی براش آرزوی موفقیت کن و بلاک و تمام واقعا به خاطر خودت و روحیه خودت میگم این خودش رفته داره ازدواج میکنه میخواد با شما هم باشه آینده و روح و روان شما هم بهم میریزم
اصلا راستم بگ
ب شما چ ک بری کاری کنی
ناراحته خودش فکری واسه خودش بکنه
دختره بد عالم الان بعنوان همسرشه هم پسره اشتباه میکنه بهت پیام میده هم شماااا ک جواب میدی وقتی طرف متاهله ولش کن بابا ادمی ک ثبات نداره بدرد نمیخوره اون خودشم نمیدونه چی میخواد
اما خیلی حرف زد
اینکه تز بچگی دوست داشتم و گفتم بزارم بزرگ شه باهاش دوست شم و بگیرمش و فلا خیلییی حرف زد تا ۶ صب حرف میزد منم گفتم تو ک الان میخوای نامزد کنی چرا این حرا ب من میگی گفت چون دوست دارم ولی نمیدونم چیشده چ اتفاقایی داره دورم میوفته
منم گفتم این حرفارو تموم کن و دیگه پیام نده و اگه یبار دیگه این حرفا زدی شات میگیرم برا دختره میفرستم فک کردی من ایقد پستم ب هم نوعم خیانت کنم
دیگه از اواسط مهر تهدیدش کردم و خطام عوض کردم
ولی شات پیاماش رو دارم
یوقتایی میگم چرا اونا اینقددددر با هم خوش هستن من ایقد تو این درد بسوزم بزار شاتا رو بفرستم برا دختره حتی اگه بهم نخوره بهش بی اعتماد شه
یا میگم برم همه چیو درباره دختره بهش بگم و زندگیشون خراب کنم
وقتی این فکرا میاد تو ذهنم از خودم متنننفررر میشم و فک میکنم یه هرزه ی بدبختم 😔
باید چیکار کنم با این فکرا و حس بد؟😭😭 قبلا هم تراپی رفتم و ی مدت قرص خوردم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
