مادربزرگ خدا نیامرزم سر ازدواج پدرم و مادرم گرفت بد اومد ولی چیزی نگفت و بعد اینکه بدنیا اومدم گفت زندگیمون زهر بود با مریضی خواهرم ک بیماری ب ارث رسیده از پدرمون هست بدتر شد. هیچ وقت نمیتونم مادربزرگ ب حساب مسلمونم رو ببخشم هیچ وقت!
به حرف قران گوش نداد مریضی پدرمم پنهون کردن
من با شوهرم دعوا کردم اومدم قهر خونوادم گفتن محاله بزاریم برگردی . من و شوهرمم اشتی کردیم خلاصه رفتم پیش کسی ک واقعا سیده جدش پیامبره اصلا ادم معروفیه و مومنیه تو شهرمون سنشم بالاس ۸۰ .۹۰ سالشه
گفتم واسم ی استخاره بگیر برگردم یا ن . گفت برگرد خوشبخت میشی ولی ستاره و طالعتون یجوریه یکی از طرفاتون همیشه ناراضیه و مخالفه . اون خبر نداشت خونواده خودمه یعنی تا ابد خونواده من از بخت من مینالن ؟؟؟ مامانم بابام اصلا طرف من از شوهرم خوششون نمیاد 😔 از روز اولم همینجور بوده ولی من پیش شوهرم حالم خوبه خوشبختم
بله
مهم خوشبختی خودت و شوهرت و بچههات هستن. خانوادهات هم باید دلیل درستی داشته باشن وگرنه با دبدن خوشبختیت چرا ناراحت باشن. بخدا من تا ابان امسال مادربزرگم رو لعنت نمیکردم با اینکه با بیماریمون حق ازدواج رو ازمون گرفت ولی با بد شدن حال خواهرم مدام لعنتش میکنم و دیگه برام مهم نیست ک مرده چون اون دم تز خ ا میزد و مسلمونی ولی ب حرف قران گوش نکرد. من تا حالا استخارهای نگرفتم ولی بنظرم کسی ک معتقده باید گوش کنه
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
