2777
2789
عنوان

من کار خوبی کردم یا سنگدلم؟

430 بازدید | 22 پست

من به یه اقایی معرفی شدم برای ازدواج خیلی قصدش جدیه




من 22 سالمه 


اون 30


پدرش سرطان داشت 


کلا پدرش خیلی مریض احواله 


مادرشم مهر ماه افتاد زمین یه مهره کمرش شکست 


صبح از ساعت شیش میره سر کار 


ساعت هشت برمیگرده 


شرکت خودشو داره 


خواهر برادرای دیگش ول کردن رفتن فقط خودش مونده 


میگه پدر مادرم بدون من میمرن 


همه کار های خونه با اونه 


من دیشب با اینکه اولین عشق زندگیمه باهاش کات کردم به صورت جدی 


تا ساعت سه داشتم گریه میکردم 


علت کاتم این بود


بعد اوایل اشنایی امون ماه های اول هر شب بهم زنگ میزد باهم حرف میزد 


بعد گذشت میگفت نمیتونم 


پیام میدادیم هر از چند گاهی تماس 


بعد دیگه جدیدا پیام فقط 


بهم میگفت من فشار کارمه باعث شده از تو دور شم 


ولی میدونین 


این هر روز خودش بهم قبلا گفته بود زنگ میزنه به خونه 


بدونه باباش داره چیکار میکنه 


یا مثلا وقت داره فوتبال با خونوادش ببینه 


با خانوادش وقت میزاره ولی به من میرسه فقط وقتی میخواد بخوابه یه تکست میده 


در طول روزم که خیلی کم .


اینم بگم من بهش به هر زبونی شد گفتم دارم از بی توجهیت رنج میکشم 


اولش با زبون خوش گفتم 


بعد قهر کردم 


دعوا کردم 


اما جواب نداد 


بهم زنگ زد دیشب 


کلی التماس و خواهش که نرو تو زندگی منی 


من به خاطر مشکلاتم بلد نیستم تعادل ایجاد کنم 


میگفت من بلد نیستم محبتمو نشون بدم 


منم همش میگفتم 


کسی که کسی رو دوست داره نا خوداگاه عشق میورزه محبت میکنه و اینا همش بهدنه است . همش میگفت یه بار دیگه فرصت بده اما من پامو کردم توی کفش گفتم نه .




بچه ها واقعا دوستش دارم قبلا توی این چند ماه یه بار دیگه ام اینجوری شد 


هر موقع میدید میخوام برم 


اولش خودشو تخریب میکرد 


بعد هعی میگفت نرو و تو تنها امیدمی 




من واقعا دوستش دارم 


اخلاق های خوبی داره 


همینکه پرستاری از پدرش میکنه 


مسولیت خانواده اشو قبول کرده 


خیانت نمیکنه 


چشم پاکه 


حامی منه ( خانواده ام اصلا اهنیت نمیدادن رانندگی یاد بگیرم رفت منو نوشت کلاس بعضی وقت ها اون اوایل میومد با ماشینش بهم یاد بده )


با اینکه منو دوست داره ولی هیچ وقت درخواست نا به حا مثل پسرای دیگه نکرده 


احترام خانوادمو داره


 و کلا ادم مسولیت پذیریه برای من خیلی مهمه ولی همین داستان باعث شده من محو بشم 


انگار منو فقط توی تایم هایی که هیچ کاری نداره میخواد 


من اهمیت ندارم 




الان دو دلم اشتباه کردم میگین از دستش دادم یا بهتر بود خودمو خلاص کردم ؟ 


میدونین توی این مدت برام مثل حس یه پناه بود 


حرف هایی که به کسی نمیزدم به اون میگفتم 


حتی اون حرفارو به دوستام نمیگفتم 


خیلی دوستش دارم هنوز :(


ولی اون به من اهمیت نمیده انگار


الویت ندارم 


نمیدونم چیکار کنم 


برای اولین بار حس میکردم یکی همه جوره باهامه ولی خودش کم کم نظرمو عوض کرد 


یعنی اوایل عالی بود اما ماه های اخر نه

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

  فقط اونا که نظر میدن این آقا گناهش چیه مادر پدرش مریضن؟وقتی می‌دونستی چرا باهاش تو رابطه رفتی 

❤️𝓨𝓸𝓾 𝓪𝓻𝓮 𝓽𝓱𝓮 𝓫𝓮𝓼𝓽 𝓲𝓷𝓬𝓲𝓭𝓮𝓷 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮✨A

اینجوری که که گفتی چون دوسش داری پشیمون میشی


بعدشم شما هنوز ازدواج نکردین بخاطر همین زیاد همو نمی بینین،وقتی ازدواج کنی اوضاع بهتر میشه

من معتقدم ستاره ها طوری پشت سر هم به خط میشند که آدم ها بتونند همدیگر رو پیدا کنند.حالا اینکه قراره عاشق هم باشند یا با هم دوست بمونن به مرور زمان مشخص میشه:).....2.2.2....4.4.4

دوست عزیز الان پدر و مادرش بهش نیاز دارن اما همیشه همینجور نمیمونه

من وقتی با همسرم دوست بودم پدرشون اوج بیماریش بود مادرشم همینطورم همسرمم تک فرزنده... بعد عقد پدرش به رحمت خدا رفت مادرش حالش بهتر شد جوری که ما یه شهر دیگه ایم الان زندگی میکنیم

همه چی رو روال میفته

اگر دوسش داری شرایطش موقت اینجوری شده صبر کن با عجله تصمیم نگیر

ببین این یه چیز عادیه که اوایل رابطه مهر ومحبتش وتوجهش بیشتر باشه کم کم از اون توجه کمتر بشه اینو توکسایی که تازه ازدواج کردنم میبینی که کم کم از اون توجه هه کمتر میشه حالا دیگه داری میگی که بنده خدا مشکلاتی زیادی هم داره به نظرم طبیعی هست کاملا چیه دلیل قانع کننده تر برای کات بیار

همه چی از دور قشنگنه  پس بزار همون دور بمونه .....
  فقط اونا که نظر میدن این آقا گناهش چیه مادر پدرش مریضن؟وقتی می‌دونستی چرا باهاش تو رابط ...

میگم اولش باهام خوب بود 

میگفت من هر جور شده یه تایم پیدا میکنم باهات حرف بزنم 

هر شب بهم زنگ میزد 

کم کم تماس قطع شد 

فقط پیام بود هر از چند گاهی توی هفته تلفن 

اما جدیدا فقط شده بود اخر شبا و صبحا در طول روزم دو سه تا پیام 

وقت میزاره تا پدر مادرش حس افسردگی نکنن 

باهاشون فیلم میبینه حرف میزنه 

با باباش فوتبال میبینه اما برای من وقت نداره 

باور کن از دیشب دارم دیوونه میشم 

رابطه امون یک ماه دو ماه نبود حدود یک سال و نیم میشه 


عزیزم الان شما فعلا دوست هستید، عاقلانه و منطقی بشین فکر کن ببین فردا روزی اگه عقد و ازدواج کردید میتونی با این مسئله پدرومادرش کنار بیای، چون ریسک بزرگیه و بنظرم در توان و روحیه هرکس نیست

اگه بنظرت نمیتونی و میدونی از پسش برنمیای پس کار درست و بجاایی کردی و اصلا خودت سرزنش نکن.

میگم اولش باهام خوب بود  میگفت من هر جور شده یه تایم پیدا میکنم باهات حرف بزنم  هر شب به ...

بهتر بود باهاش حرف می‌زدی تا می‌رفتی 

❤️𝓨𝓸𝓾 𝓪𝓻𝓮 𝓽𝓱𝓮 𝓫𝓮𝓼𝓽 𝓲𝓷𝓬𝓲𝓭𝓮𝓷 𝓸𝓯 𝓵𝓲𝓯𝓮✨A
باید ازش میخواستی یا برات وقت بذاره یا نامزدی چیزی کنید که خیالت راحت بشه و بتونی راحت تر باهاش در ا ...

ما حالت اشنایی بودیم یعنی همون نامزدی همش میگفت من مشکلاتم زیاد اول یکم همو بشناسیم بعد ازدواج کنیم 

توی این مدت هیچ دست درازی نکرده 

خیای چشم پاک بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   honye_ella  |  4 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  4 ساعت پیش