این کارش سالها ادامه داده هر خاستگاری میومده این با جادو دورش میکرده (البته شایدم تاثیر جادوهای این نبوده ها خودشون جواب منفی میدادن)ولی این زهر و به وجود خودش و دخترش و کلا زندگیش وارد میکرده , کلا چندین سال تمام فکر و ذکرش شده بوده همین طوری که دختره هم مثل مادرش فکر میکرده, حتی مامانم میگه یه دفعه جادو کرد برا شوهر خواهره تا بره هوو بیاره سر خواهره تا از عزت و اعتبار بیفتن ,
یا راه میفتاد تو حسینیه ها و مسجدها دنبال خانم جلسه ایها دخترش و معرفی کنه یا خانواده خوبی میشناخت جادو کنه دخترش و تو دلشون جا کنه و... از این کارا تو همین حینی که همه حواسش,به شوهر پیدا کردن برا دخترش و پروندن خاستگارا دختر خواهره بوده از درس و دانشگاه غافل بودن که یهو دختر خواهره دندونپزشکی قبول میشه به دانشگاه خوووب😂😂😂