2777
2789

ما تو یه شهر کوچک زندگی میکنیم که تقریبا همه همدیگرو میشناسن حالا نه همه فامیل ولی خب تقریبا میشناسیم از کدوم طایفه و....

پدر یه دوست قدیمی داره که همکار بودن با هم و من یادمه که اون آقا چون از پدرم بزرگتر بود و تو سن پایین هم ازدواج کرده بود بچه هاش از ماها خیلی بزرگتر بودن

بفرما گلم

دنیا چقدر هیچ است وما برای هیچ چه ها که نکرده ایم!!               /میخوای قدر زندگیتوبدونی؟برو۱_زندان ۲_بیمارستان۳_قبرستان توزندان میفهمی آزادی توبیمارستان میفهمی سلامتی توقبرستان میفهمی قدرت ونعمت زندگی داری.../بیاین دل نشکنیم...شاید فردا ما نباشیم ....نمیدونم دلم گرفته وقتی ۴۵۰۰۰نفر تویه روز تویه لحظه تویه ثانیه بازلزله ترکیه رفتن وقتی ....بیخیال فقط بدونین دنیا ارزششو نداره تا هستین زندگانی کنین نه زنده مانی!

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

گذاشتی لایک کن 

شنیدم دعای نی نی سایتی ها زود برآورده میشه،میشه در حقم خواهری کنین دعام کنین تا به عشقم برسم🥲متعهد به قلب یار(e)...یاد بگیر هیچ وقت نا امید نشی..🕊🌱 چون امید تنها قدرتیه که میتونه تو رو به مقصدت برسونه(:️ https://t.me/nimiazghalbm_ea                                 لینک کانال تلگرامم لطفا عضو شین خوشحال میشم اونجام حمایتم کنین🥲

خانم دوست پدرم یه خانم یکم خرافی بود خانمه یه خواهری داشت که خیلی خانم آروم و متینی بود و چون هم دخترش از دختر این خوش قیافه تر بود هم پدرش اسم و رسم و ثروتی داشت با این حالی که سنش کمتر بود خاستگارهای خوبی داشت , از اولین خاستگارایی که برا اون دختر میومد خانم دوست بابام کلا بهم ریخته بود که بله دخترش از دختر من کم سن تر هست نباید زودتر اردواج کنه تو سن مثلا ۱۵,۱۶ براش خاستگار اومده بود

بعد این خانمه یکسر میومده پیش مامانم که وای چه کنم خاستگارش خوبه(مثلا سطح متوسط اینطورا بوده) حالا ازدواج میکنه آبرو من میره و میخواسته بره جادو کنه,مامانم کلا همیشه تو بحثها شنونده هست,کلا همه خانواده ما اینجورین چون مامانبزرگم همیشه نصیحت میکنه تو کار کسی دخالت نکنین نظر ندید, ولی میگفت اونجا بهش گفتم این حق الناس به گردنت میمونه نکن ولی خانمه شروع کرده به مثلا اظهار فضل و دانایی که آره آدم باید زرنگ باشه باید خودش دستی به زندگیش برسونه و از این حرفا مامانمم که کلا عادت بحث کردن با کسی نداره ادامه نداده و اون خانم هم چون فکر کرده مامان من قانع شده , گزارش لحطه ب لحظه میداده از این روند

این کارش سالها ادامه داده هر خاستگاری میومده این با جادو دورش میکرده (البته  شایدم تاثیر جادوهای این نبوده ها خودشون جواب منفی میدادن)ولی این زهر و به وجود خودش و دخترش و کلا زندگیش وارد میکرده , کلا چندین سال تمام فکر و ذکرش شده بوده همین طوری که دختره هم مثل مادرش فکر میکرده, حتی مامانم میگه یه  دفعه جادو کرد برا شوهر خواهره تا بره هوو بیاره سر خواهره تا از عزت و اعتبار بیفتن ,

یا راه میفتاد تو حسینیه ها و مسجدها دنبال خانم جلسه ایها دخترش و معرفی کنه یا خانواده خوبی میشناخت جادو کنه دخترش و تو دلشون جا کنه و... از این کارا تو همین حینی که همه حواسش,به شوهر پیدا کردن برا دخترش و پروندن خاستگارا دختر خواهره بوده از درس و دانشگاه غافل بودن که یهو دختر خواهره دندونپزشکی قبول میشه به دانشگاه خوووب😂😂😂

دیگه وای عاشورایی راه انداختن با دخترش اینحاها رو منم یادمه که اومده بودن خونه ما و گریه و زاری که پیشونی رو نگاه😅

که من اینقد دلم خواست بگم پیشونی نیست درس خونده😂😂

(کلا میگم مامانم فقط شنونده هست ماهم مثل خودش و خاله ها و حتی زنداییها)

بالاخره گذشت و خانمه مریض شد شوهرش رو جا افتاد وضع مالیشون خراب شد پسرشون همینجور کارو کاسبیش و از دست داد بالاخره خیلی وضعیت بدی بهم زدن ,به قول مامانم سنگینی این همه حق الناس داشت خودشو نشون میداد

هرچی ختم برمیداشت و سفره مینداخت و زیارت میرفت و ... هیچ اثری نداشت و مدام میگفت خدا من و فراموش کرده , که مامانم همیشه این و بهمون میگفت که برامون درس عبرت بشه که وقتی دیتت به کاری میرسه خدا رو درنظر بگیرید,نادیدش نگیری و به قول این خانمه نخوایید خودتون با بدبختی درست کردن برا بقیه دستی تو رندگی خودتون بیارید ,تا وقتی تو چاله ها رندگی افتادید ,خدا رو صدا زدید روش و ازتون برنگردونه

خلاصه که خواستم این و بگم درسته زندگی خود منم مشکل داره ,منظور من این نیست هر کی خدایی نکرده مشکل داره دلیلش اینه یه جایی حق الناس کرده , ولی در کل محال هست نیت شر رسوندن به کسی کنی حالا با طلسم و جادو یا با حرفی که پشتش میگی یا هرچیز دیگه ای, بعد خدا این و با گرفتاریهایی که به سرت آوار میکنه تلافی نکنه بعد هرچی هم صدا بزنی روشو بر میگردونه , به همین خاطر مامانم همیشه میگه برا هیچ کس بد نخوایید حتی کسی که مطمئن هستین بهتون بد کرده نهایت پیش خدا شکایت کنید که خدا دیدی فلانی چکار باهام کرد تو خودت حواست بهم باشه

بخدا که من تا حالا توی کل عمرم نه برای کسی بد خواستم و نه آرزوی بدبختی کردم

هیچوقت بد زندگی کسی رو نخواستم

پس چرا خدا به من نگاه نمیکنه؟؟

یعنی من تا این حد بدم که از دوران پاک کودکی 

نگاهم نمیکرد؟

همه شو خوندم عزیزم  کاش اینو کسایی ببینن که مدام دنبال دعا نویس و طلسم و جادو و رمال هستن

کسایی که مدام حواسشون به زندگی بقیس,چون مطمعنا اگه صدتا درهم موفق بشن از رو بقبه ببندن خدا هربار در بهتری براشون باز میکنه و یه چاله تو زندگی خودشون میزاره

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز