تو‌این ۶سال متوجه نشدی شما الویت اولش نیستی ؟ یکم دیر نبود برا متوجه شدنش ؟
به قول خودتم قبلا سابقه داشته
اسی منم همین مشکل شمارو داشتم بعد سه سال شوهرم بهتر شده ولی خودم خیلی حرص خوردم سر این موضوع از دست مادرشوهرم اومدم غریبی شهری دیگه
مثل شوهر من ما یه چند سالی از خانواده ها دور زندگی کردیم فاصلمون یک روز نصفیه حالا دیگه باید کم کم برگردیم شهرمون انقدر میترسم این آرامشی ک اینجا دارم و ازدست بدم نگوونپرس نمیدومم قراره چی بشه زندگی در کنار خانواده ها...
با اجازه اسی.. توروخدا یکی بیاد تاپیک های منو جواب بده دلم گرفت :)💔
الان چه فرقی میکنه حق با تو باشه یا نه، توی اون ۶ سال باید بیشتر به این موضوع فکر میکردی و بعدش اقدام به ازدواج. تو اونو همونجوری قبول کردی، به نظرم حق با تو نیست، تو نمیتونی اونو تغییر بدی، همونجوری دیدیش و قبولش کردی برای ازدواج. الان دنبال یه راه حل برای خودت باش تا بتونی باهاش کنار بیای
۶ سال زمان داشتی که بشناسیش.
عزیزم من روشی که خودم در پیش گرفتم بهت میگم طول میکشه تا نتیجه بده ولی احتمالا نتیجش خوب بشه من مطالمو در مورد روابط زندگی زناشویی دارم میبرم بالا یه کتاب سیاست زنانه خوندم یه کتاب دیگه هم خریدم قراره بخونم دارم روش هاشو پیش میرم پناه برخدا نمیشه خیلی خشن برخورد کرد چون شوهرامون خیلی خوبن و متاسفانه بقیه از خوبیشون دارن سوءاستفاده میکنن...این دوره زمونه همه همدیگرو برای منفعت خودشون میخوان و بفکر طرف مقابل نیستن
کتاب مردان مریخی و زنان ونوسی هم خریدم ک بخونم تعریفشو زیاد شنیدم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
10 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
