روز عقد جای رژم خیلی تابلو رو پیراهن سفیدش مونده بود .ابرو برامون نذاشتن تو مراسم دخترای فامیل
دوستنینیسایتیمن❤️ممنوناز اینکهتوتاپیکامشرکتمیکنیاگگاهیپستترو جواب ندادم بدونیاندیدمیاواقعادر جوابشحرفی برای گفتن نداشتم...خلاصه که ب مهربونی خودت ببخش 😘. کمی دورتر از خودم می ایستم ب تماشای کسی ک جای من زندگی میکند...چ بی رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی 🖤
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
دوستم میگف براش خاستگار اومده بوده مامانش اول اومده بوده برای اشنایی بعد دوست من چایی اورده ...
تا اون باشه تنها نیاد وگرنه باید میریخت رو پسره
بچه کورد.لبیک یامهدی سن ۱۸تا۲۵ سالگی خیلی عجیبه، بعضی ها هنوز گواهی نامه نگرفتن، بعضی ها دارن ی شرکت اداره میکنن، بعضی ها تاحالا هیچ رابطه ای نداشتن، بعضی ها بچه دارن، بعضیا دارن تو کشورای مختلف سفر میکنن، بعضی ها برای بیرون رفتن از خانوادشون اجازه میگیرن،تو این بازه سنی همه چی ممکنه.
شب خاستگاری پدربزرگ شوهرم مریض بودبنده خدا .اینا بزوربرداشته بودن آورده بودنش .مثه توفیلمای طنز شوهرم ازماشین تاتوخونمونوکولش کرده بود .وقتی مراسم تموم شد برگشتنی هم که شوهرم کولش کرده بود یه لنگه کفشش جامونده بود .خیلی خندیدیم آخه مگه اجباربود بیارنش
من زنم....درگلوی زمین گیرکرده ام قدری حرف میخواهم وکمی آزادی!!دوباره سیب بچین حوا...من خسته ام بگذارازاینجاهم بیرونمان کنند...
اوه اوه گفتی یادم افتاد منم شب عروسی تو ماشین بوسش کردم لپش صورتی شده بود😂😂😂 همه دیدن🙈
مشکل همه بوده پس
دوستنینیسایتیمن❤️ممنوناز اینکهتوتاپیکامشرکتمیکنیاگگاهیپستترو جواب ندادم بدونیاندیدمیاواقعادر جوابشحرفی برای گفتن نداشتم...خلاصه که ب مهربونی خودت ببخش 😘. کمی دورتر از خودم می ایستم ب تماشای کسی ک جای من زندگی میکند...چ بی رحمانه تنهاست و چه به ناچار قوی 🖤