بچه ها من خیلی سختی کشیدم قابل تصور نیست چیزایی که کشیدم. شوهرم همش ریسک میکرد گلد کوئست کارای مختلف تا اینکه سرش به سنگ خورد و چندسالی یه جا کار کرد منم کارمیکردم سرو سامون گرفتیم. چندسال پیش دوباره مشکلاتمون شروع شد همیشه بدهکار بود پول نداشت شب تا صبح هم تو گوشی بود. همش دعوا داشتیم فکر میکردم خیانت میکنه. تا اینکه فهمیدم تو سایتای شرطبندی ۸۰۰ میلیون باخته.البته سه شبانه روز گم شد من چی کشیدم تا این تلفنشو روشن کرد و راضیش کردم برگرده. گفتم درستش میکنیم و برگشت.
توی اون سه روز جواب خانوادش هم نمیداد. گذشت و دو هفته بعدش عروسی دعوت بودیم رفتیم دیدیم خواهرش و پدرش به شدت قیافه گرفتن. خیلی شب بدی بود فرداش زنگ زدم به باباش گفت دخترم گفته من دیگه برادر ندارو. به جهنم. از اون موقع نرفتیمداونا هم یه زنگ نزدن. حالا دیدم خواهرش منو آنفالو کرده. واقعا گناه من چیه؟ هیلی ناراحتم راهکار بدین غیرمستقیم برینم بهش