خیلی سختم بود همه منتظر بودن ببینن من چه شوهری می کنم و... بعد من با این ازدواج کردم.
قیافه اش خوب نیست گفتم اخلاق داره اونم نداشت.
رو قد خیلی حساس بودم این کوتاه اس و... شغل و پول هم بماند.
۵ سال بود اصلا تو جمع همکارها نب ده بودمش امروز دیگه گفتم فایده نداره اومد معرفی اش کروم.
مهم تر از همه اینا رفتار اجتماعی بلد نیست و این منو اذیت میکنه.
استرس میگیره و تابلو معذب هست. همش میگفتم الان آبروم رو میبره و تا حدودی همین شد.
عزیزم چرا باهاش ازدواج کردی پس؟
حتما ویژگی خوب هم داره که باهاش هستین نظر بقیه مهم نیس
عکس العمل همکارت چی بود؟
چقدر ازش بد گفتی
یکم شل کن
قبل ش باهاش هماهنگ میکردی
شغل شوهرت چیه
انقدر نیاز به شوهرکردن داشتی؟؟
دلیل ازدواجتون چی بوده وقتی هیچ کدوم از معیارهاتون رو نداشتن؟
میفهمم ت،من یه همکارم میگفت فقط منتظرم ببینم زن کی میشی که به این همه آدم حسابی میگی نه
منم تقریبا گند زدم
احساس میکنم هم خودت اذیتی هم همسرت رو داری با این نگاه از بالا آزار میدی
کاش بیشتر دقت کرده بودی .الان نه تو اذیت بودی نه اون بنده خدا
