بچه ها شما عقیده تون برای رابطه دوران عقد چیه؟؟من خیلی همسرمو اذیت کردم و اونم نمیخاست زوری باشه دوسال صبر کردتا عروسی حتی بعد عروسی ام میترسیدم دوهفته طول کشید الان میگم کاش اونکارارو نمیکردم خب ماکه عقد بودیم خدا حلال کرده دیگه این اداها چیه بابای من خییلی سخت میگرفت من نمیتونستم خونه پدرشوهرم بمونم اصن یه مصیبتی بود اختلافم بینمون زیاد شد الان خواهرم میخاد نامزد کنه ازم میپرسه نمیدونم چی بگم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
^===خوشبختی چون سرابی دور دست ..و دل دریغ؛از نوری در این سیاهی ....این بغض سنگین -__- این خستگی مفرط ---این حس تهی ؛؛ همه و همه ؛ داستانی ست که هرگز به پایان نمیرسد ===^
البته کسی ب ما گیر نداشت ب کسی هم ربطی نداشت اول اخرش از هم بودیم..اون زمان حالش پیشتربود
خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار میکشند..هرزمانی هم که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگرشد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ای مچاله میشویم وبی صدا میمیریم..