عمه ميشه خواهرشوهر مادراتون معلومه كه مادر ممكنه محدودتر رابطه داشته باشه و بيشتر با خواهراش باشه (نتيجه اش بشه از وقتي چشم باز كردم فقط خاله ديدم)
من عمه ندارم خاله ها هم جز يكي بقيه فوت شدن، غير از هميني كه هنوز در قيد حياتن بقيه خيلي مهربون بودن، ابنم خوبه ولي خورده شيشه داره دائم اين مامان ساده منو پر ميكنه و ميونه اش رو با بابام به هم ميزنه
آها ولي خودم عمه ام، تا وقتي كوچولو بودن و مامانشون هنوز معاشرت داشت خيلي خوب بود بخصوص كه خاله ندارن، ولي ٨-٩ ساله كه كات كرده بچه ها رو هم تا جايي كه بشه نميزاره با ما معاشرت كنن متاسفانه و بله در آينده حتما ميگن ما از عمه خيري نديديم🥺
با خالم بهتر بودم ولی هرچی بزرگتر شدم بیشتر خوب و بد رو شناختم دیدم خالم ب درد خودش میخوره اگه راهنماییاش بجا بود رفتارش عاقلانه بود بچهاش اینجوری تربیت نمیشدن دیگه زیاد باهاش در ارتباط نیستم زیادی تو خط غیبت و حسادت و من شانس ندارم و این حرفا هست گذاشتمش کنار فقط درحد احوالپرسی عمه بزرگم خوبه میشه یکم روش حساب کنی اما سعی میکنم با کسی صمیمی نشم زیاد
عمم حکم مادرمو داره
دوستدارم‌براش سرویس طلایی ک دوستداره بگیرم
خالم رو دوست دارم چون مهربون
عمه هام و دوست ندارم هم ب ادم محبت نمیکنن همم یکی از عمم همش با مامانم دعوا میکنه
نه عمه دارم نه خاله
دقیقا یکی از دلایلی ک بچها از عمه بدشون میاد مادر هست بعضی از عمه ها واقعاااا بدجنسن مثل عمه کوچیکه من ولی بزرگه ک خوبه مامانم باهاش رفیق بود و ما هم واقعا دوسش داریم عمه کوچیکم با خواهرشم نمیسازه چ برسه ب زن داداش مامانم عمم رو بیشتر قبول داشت تا خالم چون خالم بقول خودتون یکم نرمال نیست ذاتش خراب نیستا فقط زیادی ساده هست کلا سیستمش خوب نیست بچهاش رو تمام عقده ای بار آورده همش دنبال غیبته میخواد مثلا خودش رو خوب نشون بده ریز ریز دروغ میگه خیلیم ضایع هست ک دروغ میگه خیلی رابطم رو باهاش محدود کردم با چنین شخصیتی اصلااااا سازگاری ندارم واقعا حالم رو بد میکنه
جفتش
