خانوما من کمک میخوام
بعد خواستگاری مادرشوهرم به نادرم گفت ما رسم معاینه داریم که مامانم گفت نه ما به دخترامون اعتماد داریم.من نمیدونستم اینو گفته که بعدا شوهرم گفت من شنیدم و بحث کردم ولی الکی میگه چون کلا با هیچکس بحث نمیکنه.
بعدا که ازدواج کردیم هی زنگ میزنه غذا چی دارید که این عادیه چون مامانمم میپرسه ولی اینکه بگه چرا همش برنجه ابگوشت و غذای آبکی درست کن رو اعصابه.
ما ۶ ساعت فاصله داریم هرروز زنگ میزنه کی میایید انتظار داره هرما بریم و ۴ روز بمونیم
خانواده خودم ۲ ساعت فاصله دارن ۳ هفته یبار یک روز میریم.
بعد عروسا رو از خانواده جدا میدونه مثلا من گفتم به شوهرم ماشین دادی دست داداشت و ماشین اون دست ماست و ماشین اون داغونه(به خاطر مشکل گازش نزدیک بود منفجر شه ما هم تو ماشین بودیم) برگشت گفت ماشین خودمون یعنی چی ماشین تو نیست ماشین ماست😐
حس میکنم خیلی سیاست داره ولی شوهرم میگه از وقتی مریض شده اینجور میکنه
چه ربطی داره