ببین حادثه ی کربلا بخاطر این رقم خورد که امام حسین نخواست زیر ظلم بره .خودشو و تمام خانواده ش به بدترین شکل ممکن و مظلومانه ترین شکل شهید شدن ولی هرگز زیر بار حرف زور نرفت و خواست بهمون درس آزادگی یاد بده .بزرگان هم همیشه گفتن گناه کسی که ظلم و میپذیره از ظالم بیشتره .
اون شوهره حرمله ت که امیدوارم با یزید و شمر محشور بشه ولی تو هم کم مقصر نیستی .
یادته میگفتی وقتی قهر بودی خونه مامانت شوهرت اومد پسرتو برد براش خرید کرد ؟در صورتی که قبلش میگفتی هیچی واسه اون طفل معصوم نمیخره .
حالا چون دوتا نامادری بچه های شوهرشون و کشتن تو هم این و بهونه کردی .صدبارم بچه ها بهت گفتن بزار پسرتو برو کار کن به خودتو و جسم و روح و روانت برس .وقتی قوی و مستقل شی نه تنها شوهرت بلکه همه ازت حساب میبرن و بهت احترام میزارن ...قرار نبود پسرتو تا همیشه رها کنی که .هفته ای دو سه بار میتونستی ببینیش .وقتی اسم اون الدنگ بی غیرت از شناسنامه ت پاک میشد خیریه ها کمکت میکرد .میتونستی وام بگیری یه جای کوچیک و کم کم رهن کنی و زندگی کنی .و شاید یه آدم درست و حسابی هم میومد تو زندگیت ...ولی متاسفانه گفتیم و خودمونم شنیدیم ...
فکر کردی اون شوهر بی همه چیزت میتونه زن بگیره ؟مردم دختر کورشونم دست اون نمبسپارن الان .
حالا هم که حرف خودتو میزنی پس خواهشا به اون کثافت حرمله به عنوان شوهر نگاه نکن .به خودت و ما قول بده که از این لحظه به بعد به اون آشغال به عنوان یه تیکه ننگ نگاه کنی که زندگی تو به لجن کشیده .محلش نده حرص نخور .فکر کن هر شب داره با یکی میخوابه بگو به جهنم .
دیگه به هیچ وجه سمتش نرو واسه رابطه اونم خواست پسش بزن .این درست بشو نیست .فقط باید خدا جوابشو بده .البته اینایی که دارم میگم از رو گفته های خودته .
الانپ هم باید کور بشی هم لال و هم کر .کار نداشته باش که بچه ها و نوه هاشون چیکار میکنن میان و میرن هیچی نگو تا بتونی کنار بچه ت همونجوری که میخوای زندگی کنی .
شاید شوهرت یه هرزه ی جدید پیدا کرده به جز قبلیه .
ولشون کن دیگه .به مادر شوهرتم بگو که فکر نکنن از ترس گشنگی موندی تو اون خرابشده شون .
با حالت دردو دل بگو من فقط بخاطر بچه م دارم تحمل میکنم .وگرنه پسرتو واگذارش کردم به خدا .