قبل مهمونی همه چیو واسش توضیح میدم امشب ب این شرط بردمش خونه مادرشوهرم ک اخرشب عین ادم خدافظی کنه و بیاد خونه حتی خودش برگشت گفت نباید اونجا گریه کنم مامانجون بیاد خونمون.هرکسی باید شب خونه خودش بخوابه.یا مثلا بدون اینک من بگم خودش گفت نباید ب باباجون بگم منو ببر بیزون.هوا تاریک و سرد شده اگ باباجون گفت بریمبیزون من میگم ن باباجون الان وقت بیرون رفتن نیست
وقتی خودمونیم خیلی فهمیده و با درکه ی چیزایی میگه من تعجب میکنم از سنش ک اینچیزارو درک میکنه.ولی تو مهمونی تبدیل میشه ب یه کره خر زبون نفهم
خصوصا تو جمعی کپدرشوهرم هست واقعا غیر قابل تحمل ترین بچه اس.امشب شوهرمقبل اینک بره ماموریت بخاطر همین بهونه گیری و تخس بازیاش ی چک زد زیر گوشش .بعد اینک کتک خورد ادم شد دوباره.ولی قبلش فقط جیغ میزنه میخوایی توضیح بدی بدترمیکنه حواسش پرت نمیشه.اصلا ی زبون نفهم ب تمام معناس وقتی پدرشوهرم هست
میریم ی جایی ب کسی سلام نمیکنه هرکی میاد طرفش فقط پاچه اشو میگیره یکی زنگ میزنه میگه گوشیو بده باهاش حرف بزنم جیغ میزنه ک دوست ندارم حرف بزنم.بیزون یکی میبینتش میاد طرفش جیغ میکشه و میگه برو اونور دوست ندارم باهات حرف بزنم.اینقد تخسه هیچکس خوشش نمیاد دیگ بیاد طرفش.خسته شدم از دستش.وقتی توی مهمونی هستیم کپدرشوهرمم هست کارایی میکنه میگم فقط برگردم خونه اینقد بزنمش ک زیردستم بمیره