منو دوس پسرم یکساله باهمیم دوبار اومده خاستگاری
یه داداش معتاد ب هرویین دارم و پدرمم بهمون خرجی نمیده و بمن دست درازی میکنه
نمیزاره ازدواج کنم هرکاری کردم نمیاد رضایت بده
پسره هم منو میخواد منم عاشقشم
هرچقد واسطه فرستاذیم پسره خودش رف صحبت کرد هرکاری کردیم رضایت نداد
امشب از خونمون فرار کردم چون خیلی ازارم دادن خیلی بم استرس دادن دوس پسرم گف تاتهش باهاتم منو اورد خونه ابجیش گف فردا میریم رضایتشو میگیریم رضایت نداد با مادرم میری دادگاه رضایت میگیری
مادرشو خواهرش خیلی بهم میرسن کلی کمکم کردن
من نمیرم خونه تا بابام بیاد محضر خودش گف گمشو از خونم برو
گف میدم داداشت بکشتت خودمم رضایت میدم منم گفتم اگر منو پیدام کردی بکش مادرشوهرم میگ تاهروخ دوس داشتی اینجا بمون جات رو سرمونه خودمون میریم راضیش میکنیم
یکم ترسیدم ۲۳سالمه