[QUOTE=324428533]دیشب باهاش دعوام شد دیگه زدم ب سیم اخر لباس پوشیدم زدم بیرون گفتم هرجی میشه بشه ازت جدا میشم.اومد دن ...[/QUOT
متاسفانه همه دعواهای زندگی بیشتر سر تورم و پول و یا شاید خیانت(اینجوری که از شوهرت گفتی اهل خیانت نیست ) و...باشه
برای دلت الان دعا میکنم 💚
به محض اینکه مستقل بشم
خط هامو عوض میکنم مامانمو میندازم بره از زندگیم (منظورم از فکر و ذکرم و دیدن دوباره اش)
من حتی خوابگاهی هم که بودم سالی یبار میومدم خونه چون عید ها خوابگاه رو میبستن مجبور بودم عید ها رو خونه بیام
۱ هفته کما بودم.ترامادول ۲۰۰ ۳۰ تا خوردم.بهوش اومدم لقمه دست گرفتم.رفتم‌روان پزشک ۲ سال دارو خوردم.از خانوادم ک جدا شدم روحیم بهتر شد ولی سرکار اذیتم میکردن.چون فقط قیافم یه کم خوب بود دخترا دیگه حسادت زیر اب زنی.خیلی بدبختی کشیدم.حالام شوهرم میگه خوشگلی نمیخوام کسی به زنم نگاه کنه حق بیرون رفتن بدون من نداری.خونه شده برام سلول.دلم واس ازادیم تنگ شده
دعوام سر اینه نمیزاره بیرون برم.حتی یه باشگاه.نمیزاره نفس بکشم.بهم پول نمیده میگه تو بیرون نمیری پول میخوای چیکار هرچی بخوای خودم میخرم.و بد دهنه فوحش ک میده از کوره ک در میرم دیگه تمام شد یه روانی جلوت وایساده ک میخواد خر خرتو پاره کنه،بهش حمله میکنم میزنمش چنگ میندازم.لجمو در میاره مث یه دختر بچه هار میشم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
35 ثانیه پیش
42 ثانیه پیش
45 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
