2777
2789
عنوان

شوهرم بچمو هی میبره میده ب برادرشوهرم اینا...

| مشاهده متن کامل بحث + 2077 بازدید | 72 پست

فردا روزی روح بچت از این کتکا اسیب میبینه 

حالا ببین کی بت گفتم.

خیلی جدی به شوهرت بگو نمیذارم دیگه آرادو ببری اونجا 

اگه قاطع برخورد کردی موفقی اگه نه بشین ببین چه بلایی سر این بچه میارن.

مادری که دست بچشو داغ کنه و بهش رحم نکنه 

میخای ب بچه تو رحم کنه؟؟!

پس عاقل باش و محکم حرفتو بزن

وااای عجب بچس اما خوبم‌میفهمه و درک میکنه اگه‌نمیفهمید از جلو کمد نمیومد اینطرف که‌کمد نیوفته روش ...

بچم رفته بوده اتاقشون اینم پشت کمد بوده بچم میدوعه توپ و برداره این میوفته همون جایی ک بچم وایستاده بوده قبلش 

توپ جون بچمو نجات داده وگرنه اگ میوفتاد روش له میشد چون خیلی ظریفه 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

بچه ی من خونه ی اونا رفتنی انقدر داد میزنن سرش بشین انقدر میشینه بیچاره بچم میگیره میخوابه 🥺

اسی واقعا چه صبری داری میتونی بشینی

نگاه کنی اما هیچی نگی اگه هم میگی جدی برخورد نمیکنی باهاشون. با این حال بازم میذاری اراد بره اونجا 

بچم رفته بوده اتاقشون اینم پشت کمد بوده بچم میدوعه توپ و برداره این میوفته همون جایی ک بچم وایستاده ...

خب ببین بت گفتم کع بچت شعور داره درک داره

خدا کمکش کرده و خدا داره نشونه هاشو سر راهت میذاره

اما بازم تو هیچی برخوردی نمیکنی

همین دختر جاریم ب جون بچم ب روح خواهرم اومد گفت زن عمو نگار آراد پفیلا رو میخاست بده ب من ریخت رو دس ...

اخی پسرت چن سالشه. به پسرت یاد بده بگه نمیخوام برم. از شوهرت تعجبه میگه پسرت بره خونشون. نذار بره بگو اذیتش میکنن 

فردا روزی روح بچت از این کتکا اسیب میبینه  حالا ببین کی بت گفتم. خیلی جدی به شوهرت بگو نمیذار ...

من از خدامه ک نذارم بچم بره خونه جاریم خودمم خوشم نمیاد 

چرا وقتی جاری بزرگم میبره خونشون چیزی بهشون نمیگم چون بچمو رو چشاش نگه میداره میگه امانت آوردم بلایی سرش بیاد مقصر منم ولی این اخلاقش یجوریه از همون اولم زندگیمونو ب هم میزد 

حتی تو جشنمونم من با فامیلمون عکس گرفته بودم این اومده بود خبر داده بود ب شوهرم اینا یماه سر همین خبرچینیش من و شوهرم قهر بودیم

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
اخی پسرت چن سالشه. به پسرت یاد بده بگه نمیخوام برم. از شوهرت تعجبه میگه پسرت بره خونشون. نذار بره بگ ...

اسی به شوهرش گفته اما شوهره خوشش میاد بچشو بزنن

و میگه طوری نیس نمیفهمه بذار بزننش

فقط نفس خانوم و اون ننه عنترش یهو دلشون نشکنه 

اخی پسرت چن سالشه. به پسرت یاد بده بگه نمیخوام برم. از شوهرت تعجبه میگه پسرت بره خونشون. نذار بره بگ ...

بچم یه سالشه کامل نمیتونه حرف بزنه اگ بزرگ بود یادش میدادم میگف ن نمیرم 

خودش میبینه میگه از سر دوس داشتنه 

شوهر منم دختر جاریمو از بچه ی خودش بیشتر دوس داره 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
من از خدامه ک نذارم بچم بره خونه جاریم خودمم خوشم نمیاد  چرا وقتی جاری بزرگم میبره خونشون چیزی ...

کلا کرم  داره .از من‌میشنوی بچتو دست هیچکسی امانت نده حتی اونیکه رو‌چشمش میذاره 

باهاش قهر کن والسلام جاری هیچکاره ادمه. 

من اصلا محلش نمیدم بشینیمم حتی رو صورتشم نگاه نمیکنم 

دخترش بچه ی منو ب وسیله ی شوهرم میبره خونشون ک اینکارشم منو عذاب میده 

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
بچم یه سالشه کامل نمیتونه حرف بزنه اگ بزرگ بود یادش میدادم میگف ن نمیرم  خودش میبینه میگه از س ...


الهی خیلی کوچیکه. خوب دختر برادرشو دوست داره که داره این طفلی اذیت میشه. کوچیکم هس نمیفهمه بعدا اذیتش کرده باشن بزرگ بشه اثراتش معلوم میشه خصوصا که شماهم پیشش نیستین 

کلا کرم  داره .از من‌میشنوی بچتو دست هیچکسی امانت نده حتی اونیکه رو‌چشمش میذاره

من دست کسی امانت نمیدم خودشون میبرن من اصلا خوشم نمیاد بچم بدون من جایی بره 

شوهر دیوونه من میبره میده

15سالم بــود ک عاشقت شدم ،با حرفات خامم کردی و عقل از سرن پروندی ،دیگ هیچی برام مهـــم نبود(ن آبروی پدر ن مادر)،همه ی زندگیم تو شــده بودی،خونوادم مخالفت کردن و من تو رو انتخاب کردم حتی حاضر شدم بخاطرت آبروی بابامو ببرم،همه چی ب خوبی پیش رف خونوادمم قبولت کردن روز جشن فرا رسید و من بخاطر آرایشگری ک تو انتخاب کردی بعد 6 روز از عقدمون یه سیلی خوردم،اونروز پیش همه حتی غریبه ها هم خورد شدم،از اونروز ب بعد دیگ هیچی مث قبل نشد،من بجای روزای خوش،روزای بد زندگیمو گذروندم،بخاطر حـــرفات،مـادرت منو تحقیر کرد پیش عروس داییم،از اونروز دیگ خیلی پیر شدم دیگ همون دختری نشدم ک بقیه میشناختن شدم یه دختر سرد و بی احساس،دلم شد مث سنگ الانم ک 20 سالمه وقتی بهم نگا میکنن فک میکنن من یه زن 30 سالم
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792