واسه من خیلی بد بود دو دفعه باردار شدم و نموند برام دفعه اول واقع دردناک بود تو بیمارستان با قرص و عمل بقایای جنین دفع شد تو شکمم فوت شده بود ، دفعه دوم بارداری ایم مشکوک بود چون علائمم احتمالی بود بعد از ده روزم خونریزی کردم بشدت هم درد داشتم و خونریزی زیاد بود از ۱۴۰۰ که ازدواج کردم تا الان حس خوشبختی را درک نکردم قبلشم درک نکردم خانوادمم خیلی اذیتت میکننه همش میخاند منو کنترل کنند یا من برم خونشون دلم میخاد گریه کنم همسرم خیلی خوبه ولی اخلاقیات و روحیاتش با یه بچه سه ساله هیچ فرقی ندارد