2777
2789

ازدواجمون سنتی بود و تو سن کم  اتفاق افتاد ... اول اینکه خیلی وابسته خانوادشه هرروزم اونجا باشه باز دوست داره اونجا باشه وسیله هامون میده اونا و ‌‌‌... و فقط این نیست کلا هیچ محبتی تو کارش نیست انگار اونم دوستم نداره... به الکی هم شدم همش دارم وانمود میکنم که دوسش دارم اما نمیشه هرکار خودش بخواد انجام میده مشورت نمیکنه چیزی بگم قیامت میشه   خانما لطفا نگین چقدر از اینور اونور نوشتی اعصابم خورده ....... بهم بگین برای اینکه یه رابطه ترمیم پیدا کنه چیکار کنیم 

خسته ام از زندگی از مثل زندان بودنش این نمایش درد دارد کارگردان بودنش

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

شما باید چیزی که اون تو خانواده خودش دنبالش میگرده بهش بدی..

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

خودت چی؟دوسش داری؟

نه متاسفانه.....فقط چون‌نمیتونم طلاق بگیرم موندم.... همیشه سعی کردم زندگیمو خوب کنم اما از جنگیدن خستم.‌..‌

خسته ام از زندگی از مثل زندان بودنش این نمایش درد دارد کارگردان بودنش

من یادمه اوایل خودمم اینجوری بودم..کم حرف بود و من پر حرف...دوس داشتم تو خونه خودم باشم با خواهرا یا مادرم حرف بزنم..ولی بعدها بهش گفتم و این مشکل حل شد

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

من یادمه اوایل خودمم اینجوری بودم..کم حرف بود و من پر حرف...دوس داشتم تو خونه خودم باشم با خواهرا یا ...

والا منم میگم درست نمیشه .....‌‌‌‌.... کاش پامو تو تین زندگی نمیزاشتم

خسته ام از زندگی از مثل زندان بودنش این نمایش درد دارد کارگردان بودنش
خیلی دوست داری همسرت همش پیشت باشه نازتو بکشه قربون صدقت بره؟

خیلی هم نه  ولی حداقل در حد معمول دوست دارم دوسم داشته باشه والا همیشه میرم پیشش نه زیااااد ها ولی من همیشه میرم کنارش همونم میره تو گوشی😔😔😔😔😔😔😔

خسته ام از زندگی از مثل زندان بودنش این نمایش درد دارد کارگردان بودنش

هیج‌کاری نمیشه کرد .خیلی‌هامون همینطور اسیر شوهری هستیم که زبون نفهمه .یا اینکه خانواده پولدار و فهمیده یی داشته باشی طلاق بگیری آزاد زندگی راحتتی داشته باشی یا اینکه با همین شوهر بسوزی و بسازی. 

والا منم میگم درست نمیشه .....‌‌‌‌.... کاش پامو تو تین زندگی نمیزاشتم

اینجور نگین..یکم تلاش کن برای زندگیت..شاید راه رو درست نرفتی...آدم باید جدا از همسر بودن یه دوست خوب هم باشه برای طرف مقابلش

در گذر این هشت سال، نهال وجود کودکم را با دستان خالی آبیاری کردم، در حالی که ریشه هایم در خاک تنهایی فرو رفته بود. هر خنده اش، جانی دوباره بود در رگ های خستگی ام و هر قدمش، فتح قله ای دست نیافتنی. پدری که در نقش مادری فرو رفت، نه برای پر کردن جای خالی، که برای خلق عشقی بی بدیل. اینک، قامتِ فرزندم، گواه ایستادگیِ من است و لبخندش، پاداش تمام سختی ها.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز