دوسال پوستم کنده شده
من هیچ مشکلی ندارم ولی تا خواستگار میومد برام چند وقت بعدش پشیمون میشدم تا اندازه ایی که از پدر مادرم خجالت میکشم وسط این همه ماجرا من نامزد کردم اونجا توی خانواده و توی زندگیشون بیشتر از هر بار تحقیر و کوچیک شدم اصلا نمیدونم چرا به اندازه ایی که حتی حاضر نبودن بیان شهرما منو عقد کنن و گفتن خودت بلند شو ما اگه بیایم اتفاقی برای کسی بیوفته کی جواب بده تا اون نامزدی بهم خورد و حرفا و طعنه ها شنیدم الانم همون موضوعات داره تکرار میشه دیگه خسته شدم
از آدما از ناز کردنشون از غرورشون بابت تموم حرفایی که دارم میشنوم دارم ذره ذره خودمو میخورم خودمو سرزنش میکنم