من با مادرشوهرم خونه هامون تو یه حیاطه.همیشه نهار و شام اونجاییم مخصوصا بعد از اینکه بچمون به دنیا اومد هرروز پدرشوهرم میگه بیاین و این یه قانون شده.از یه طرف هم مادرشوهر خیلی جدیدا تو خونمون دعوا راه میندازه و همش از من به همسرم بدگویی میکنه .دیروز من خونه بابام بودم رفتنی با برادرشوهرم رفتم و دیگه ب مادرشوهرم زنگ نزدم بگم من رفتم چون گفتم برادرشوهرم میره میگه دیگه..ناهار همسرم خونه باباش بود و طبق معمول پشت سر من حرف زده بود و گفته بود زنت ب من نگفته میره بیرون من اصلا نمیدونستم خونه نیس(دروغکی).ما شب که برگشتیم بحثمون شد.بعدش همسرم گف اونا عاشق تو نیستن بخاطر بچه میگن بیاین بالا پیش ما.منم گفتم منم بخاطر بچه مجبورا میرم بالا وگرنه منم دوست ندارم اونارو ببینم.بعدشم گفتم از این به بعد هیچجا نمیرم.هرکی میخاد بچه رو ببینه بیاد خونمون ببینه.اونم گف تو نمیای نیا من بچه رو میبرم .از یه طرف هم امروز مادرشوهرم میره دکتر و قرار بود من ناهار درست کنم.نمیدونم چیکار کنم بهش زنگ بزنم یا نه.یا زنگ زدم چی بگم.ازش بدم میاد و از یه طرف نمیخوام قهر کنم.
بشین تو خونه خودت ناهار شامت خودت درست کن... با مادرشوهرتم تا حد ممکن بحث نکن باهاش با سیاست رفتار کن حواست باشه بچتو هم به خودش عادت نده اگه تو پیششون نری به مرور زمان بچتو به خودش عادت میده... سیاست داشته باش و در عین حال فاصله‌تو باهاش رعایت کن
با زبون خوش شوهرت رو بکش سمت خودت شوهرت که پشتت باشه کم کم مادرشوهرت حساب دستش میاد تا وقتی شوهرت پشتت نیست چیزی درست نمی‌شه جوری هم رفتار نکن انگار از خانواده اش بدت میاد یجوری رفتار کن انگار اونا تورو دوست ندارن و اذیتت میکنن
زنگ نزن.غذات درست کن.ولی سعی کن خونتون مستقل کنی هرچه سریعتر
ناهارو درست کن و بهشون بده ولی خودت نرو شوهرت میخواد بره خودش بره با بچه . یا سفره رو پایین بنداز و بگو بیان پایین . اگر گفت نه شما بیاید بالا، بگو قابل نمیدونید ؟ دیگه هم بدون شوهرت خونه مامان خودتم نرو خونه نادرشوهرتم رفتی بچه ور باانه کن زود برگرد خونه ت . در اولین فرصت جدا شو از زندگی اونا و مستقل بشیا
چرا باید شامو نهار بری اونجا همیشه همینه دیگه
مادرو دخترم باشید دعواتون میشه
طبق قرارتون پیش برو ناهار رو درست کن ،رفت وآمدت رو یهو قطع نکن عزیز خیلی کم کم و زیر پوستی سعی کن آرامش تو خونتون باشه بین خودتو شوهرت تنش درست نکن که اوضاع بدتر شه
اینقدر کم محل کن که دست از سرت بردارن. بچه چه مدت اونجاست,؟باید یه فکر اساسی کنی در مورد بچه اگه طولانی میره اونجا. من تو اینجور موقعیت بودم. سریع اقدام به بارداری دوم کردم. هر دو رو مینداختم رو دلشون.دیگه لال شدن
تو نری که بدتره،شوهرت تنها گیرمیارن پرش میکنن
به نظر من برای ناهار نرو ، خیلی هم نرو که روتون به هم باز شه، اگه از بچه حرف نمی‌کشند بچه را بذار
بهشون احترام بذار، تا شوهرت دوست داشته باشه
همیشه یه استادی میگفت از گشنگی بمیرید با خانواده شوهر یکجا زندگی نکنید
عزیزم بگو ما دیگه بچه داریم میخوام خودم غذا درست کنم و مستقل بشیم
ولی امروز را درست کن چون میگی همیشه درست میکنه صداتون میزنه بهش بگو بیان
ولی از فردا دیگه زود پاشو بپز بگو ما خودمون غذا پختیم نمیاییم چند روز لین کارو گردی دیگه عادت میکنن
خب قهر نکن ...زنگ هم نزن ... سرسنگین باش باهاش ولی ناهار و هم درست کن چون اگه درست نکنی بی محلی کنی آتیش ماجرا زیاد میشه به ضرر زندگی خودته ...یه چیزی بهت بگم اینجور چیزا تو خونه همه هست ...همه دارن از این ماجرا ها ...هیچ مادرشوهری چشم دیدن عروس و ندارع خیالت راحت...اون رهگذر تو خیابون و بیشتر از تو دوست داره ...تو رفتی پسرش و ازش گرفتی حق داره کارد و پنیر باشه باهات ...والا منم با مادرشوهرم یه جا هستم تازه جاریم هم هست ...ولی حرفاشونو اصلا محل نمیدم...زندگی خودتو بکن اونجوری که دوست داری بزار اونم غر غر های خودشو بکنه
