حالا جدیدا چندبار سرکار همو دیدن و چندشب پیش جاریم اینا رفتن مغازه ی شوهرم ، سرش شلوغ بوده وایسادن کمکش کردن و کلا خوب شدن باهم (جاریم و برادرشوهرمم کلا رفت و آمدو دوس دارن) خلاصه شوهرم اومد گفت دعوتشون کنیم بیان خونمون دورهم باشیم
رفتیم کلی خرید کردیم، دوس داشتم همه چی عالی باشه
دیروز شوهرم به داداشش گفته که فرداشب (یعنی امشب) بیاین، اونم گفته دخترم مدرسه که میره شبا گیج خوابه، شوهرمم گفته خب پسفردا بیاید
که فرداش ۵شنبه بتونه بخوابه
اونم گفته خبر میدم
بعد من به جاریم پیام دادم الان میذارم