خالم هعی زنگ می زد بهم می گفت کمک کن پسرم معدل خوب بگیره و قبول شه فرزانگان و فلان منم کتاب و دبیر بهش پیشنهاد دادم 
امروز پسر خالم با بی شرمی بهم میگه چرا گفتی برم فرزانگان پسرا توش از دوست دختراشون می گن ! 
این دیگه چه پشت کوهی هست دیگه بابا من که می دونم کار اون پدر عقده ایش هست که هنوز سر ارثیه داره میسوزه !
منم قطع ارتباط کردم قسم خوردم دیگه به هیشکی راهنمایی نکنم