با اینکه رابطمون لانگ بود اما این اواخر همه چیز بهم خورد حتی قرار ازدواجم داشتیم حتی مادرش هم با من در ارتباط بود وکلی منو دوس داشت این اواخر خیلی بهش شک کردم،مثل قبل نبود دیگه من بدبخت ک کلی آرزو رو سرم آوار شد دلم داره منفجر میشه دلم براش خیلی تنگ شده 😭
بهش شک کردم این اواخر خیلی بحث کردیم سر این موضوع دیگه همه چیز خراب شد حسم قوی هست میفهمم کسی هست مثل قبل دنبال توضیح دادن و اثبات خودش نبودخیلیم عصبی میشد
باید یکسال بگذره بعد یکسال فراموشش نمیکنی اما کم کم با نبودنش کنار میایی
خودم کردم که لعنت بر خودم باد خداجونم قبول دارم تقصیر خودم هست و خودم خودمو بدبخت کردم اما خدایا اگه اندازه ذرات معلق تو هوا که قابل دیدن نیستن قبول داری اون هم در حقم بدی کرد ازش نگذر من حلالش نمیکنم
این انصافه اون حالش خوش باشه ندونه چقدر درد میکشم من بعد یکسال تازه کنار بیام
رفته با کس دیگه؟؟
خداوندا به کدامین ثواب مرا لایق زیباترین احساس، بزرگترین نعمت و با شکوه ترین لحظات دانستی...خداوندا بگذار در این احساس زیبا بمانم، بگذار شاهد تولد دوباره خویش باشم... بگذار آرام باشم، به کدامین ثواب مرا اینگونه عاشق کردی... فاش میگویم این حس را تاکنون لمس نکرده بودم...اینگونه عاشقی کردن را خودت به من آموختی احساس خودت به تمام بنده هایت...آری حس مادری را میگویم😊❤❤❤ فرزندانم عزیزان دلم، الله خیر حافظا و هو الرحم الراحمین. شفای کامل بیمارم صلوات.