یه جاری دارم باباش از پولدار و به نام های شهرمونه خیلی ادم حسابیه شوهرش که میشه برادرشوهر من هم وصعش خوبه
این در روز کارگر میاد خونش این دست به سیا سفید نمیزنه
تازه عروس بود بخاطر کادو یلداییش که داناد خریده بود بعد یلدا باهاش قهر کرد که تو چرا فقط فلان قدر طلا برام خریدی و باید جواهر میخریدی من ابرو دارم و فلان و بیسار😐
حالا این لنتر راه به راه استوری میزاره شادی یعنی با کوچیکترین چیزی که داشته باشین حتا میون کوله بار دردها لذت ببرین
آخخخخخخ انیدر دلم میخواست میتونستم مثل الان که همه حرفامو اینجا میزنم به اونم میتونستم بگم
یعنی فقط فحشش میدم