دوستان اصلا نمیدونم چجور توصیفش کنم مادرشوهرم تو تمام این سالا آزارم داده منو سرکوب کرده نادیده گرفته محبت نداشته حتی سوغاتی برای همه میاره بچم و شوهرم اما من نه هربار منو جامیذاره میاد خونمون از لوازمم از غذام از هرچی که غکرشو کنید ایراد میگیره و دختراشو بالا بالا میبره... برای دامادش و دختراش حاضره هر فداکاری کنه اما زندگی پسرش اهمیتی نداره... حالا همه اینارو گفتم که بگم شوهرم خواسته یه چیزی روز مادر براش ببرم و خودم شاغلم ازم و همسرمم گفته خودت یه چیزی تهیه کن.... اما من اصلا بدلم نیست اصلا دلم نمیخواد در جواب کارای بدش هدیه و پاداش بدم
اینم میدونم اگه نبریم هم بغ میکنه و محسوس و نامحسوس متلک میندازه یا مثلا از هدیه دختراش تعریف میکنه
بچه هاااا اگه هدیه ندم چی من میشه؟!