دوم دیماه نوشتم که خانومِ همسایهمون با جسم سخت به قتل رسیده.
دقیقاً روز قبل از حادثه دیده بودمش
با کیسهای که توی دستش بود و به نظر می اومد از خرید برگشته. سلاملیک کرده بودیم...
همسرش مدتی بود توی بلوک دیده نشده بود و مشخص شد که سفر کاریه، خارج از کشور.
مشخص شد که کسی که به قتل رسونده آشنا بوده.
چون به زور وارد خونه نشده و وسایل پذیرایی مختصر روی میز حاضر بوده.
متوجه شدن که مهمان داشته و مهمان دوستش بوده.
اما قتل توسط دوستش صورت نگرفته و به قولی دوستش از لیست مضنون ها خارج شده.
بعد از رفتن دوستش قتل صورت گرفته و قاتل خانوم بوده.
اما هنوز مشخص نیست قاتل کی بوده...
دنیای عجیبیه ...
خیلی وقتا به این فکر میکنم که اون عصر آخرین باری بود که با خانوم همسایه سلاملیک کردم، آخرین باری بود که بیتفاوت از کنار هم گذشتیم ...
با خودم فکر میکنم که لحظهی قتل چه قدر ترسیده ؟ باورش میشده که داره کشته میشه ؟
آخرین لحظه، وقتی تنهایی تنها روی زمین خونهش افتاده بوده، به چی فکر کرده؟ کیو صدا زده ؟ ...
دنیای عجیبیه ...