شوهرم خیلی زیادی راحت میشه باهمه...
مدلشه و کاسبه حالا مشتری هارو میگم عب نداره مشتری هستن...اما باهمه راحته...مغازه کناریشون یکماهه دوتا دختر اومدن اجاره کردن با جفتشون زود اوکی شده...حرف میزنن و میاد برا من تعریف میکنه ...
اون روز اومد گفت به دختره گفتم عروس گلم خوبی تورو برای پسرم میخام بگیرم (پسرم یکسالشه)منم گفتم وا فک نمیکنی من ناراحت میشم شوخی میکنی دیگه گفت ولش کن و ازش هیچی تعریف نمیکنه...
اما اطراف خونه ماهم ی مغازه دارهست یکم خوشتیپ هست و باشخصیت شوهرم یکم روش حساسه میرم برا پسرم اسباب بازی بادکنک میخرم...اون بچمو خیلی دوس داره هربار میرم باش بازی میکنه اما من بگو بخند ندارم...
دوس دارم یه چیزی بگم امروز بهش که اونم بسوزه من الان چند هفته ست که صبح تا شب دارم حرص میخورم که این با دوتا دختره شوخی خنده میکنه میخام اونم بسوزه