2777
2789
عنوان

دیگه نرم خونشون؟!

169 بازدید | 17 پست

عقد هستیم 

دیشب خونه خواهر همسرم دعوت بودیم 

به دلیل بی حرمتی های ریز و نامحسوس قبلیشون تصمیم داشتم نرم ولی چون کل فامیل بودن گفتم اینطوری اثبات میکنم مشکل از منه و...

خلاصه رفتیم اونجا 

موقع میوه آوردن 

همسرش میوه رو آورد به همه گرفت ولی از من رد شد فکر کردم رفت برای بقیه بگیره ولی آورد گذاشت سر جاش 

دقیقا وقتی به من رسید روشو اونجوری کرد رفت 

همه هم فهمیدن زنش اومد مثلا ماست مالی کنه نرم به همسرم بگم 😐 گفت ناراحت نشیاااا حواسش نبوده ؛ درحالی که مشخص بود از قصد هست 

خواهر شوهرم و همسرش همیشه از بی حرمتی های ریز و درشت دارن  برای من و همسرم 

حتی خانواده خودش هم همینن ...

البته همسرم نبود ها رفته بود جایی بیاد .. وقتی اومد جلوی اون کلی احترام میذاشتن


شما بودید چه برخوردی میکردید؟! 

تصمیم دارم دیگه نرم خونشون و سری بعدی زنگ زد دعوت کرد بهانه بیارم بگم نمیام و اگه اصرار کرد بگم  آبجی همسرت دوست نداره من بیام اونجا پس مزاحمتون نمیشه و....

خوبه اینکار؟؟ 

واقعا دلم نمیخواد جایی باشم که میزبان ازم نفرت داره 

این نفرتی که میگم تو همه رفتار ها دیدم عزیزان پس نگید قضاوت میکنی 

چیکار باید کنم

من بودم صداش میگردم آقای فلانی من جا موندم که

تو جمع خیطش میکردم

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من بودم صداش میگردم آقای فلانی من جا موندم که تو جمع خیطش میکردم

مادرهمسرم برای اینکه نرم به همسرم بگم سریع جمع و جور کرد قضیه رو بلند گفت فلانی شوهرت به عروس میوه نگرفت بگیر براش همه متوجه شدن داشتن جریان حواس پرتی های بقیه رو تعریف میکردن من ناراحت نشم ولی من فقط داشتم پوزخند میزدم

چرا باید اینطوررفتار کنن به چه دلیل؟

الان پیش شوهرتم بگی حرفت را قبول نمیکنه چون میگی احترام میذارن پیش ان باید خودش متوجه بشه انوقت میگن عروس جدید میخاد قطع ارتباط کنه

والا نمی‌دونم چ بگم منم با خانواده شوهرم یجا زندگی میکنم مهمونی میشه به من هیچی نمیدن یا جلو شوهرم الکی خوبن اون نباشه هیچی در واقع همه چیزارو هم شوهرم میخره
پدر بلندترین شعر عاشقانه برای یک دختر است💔🖤🥀الهی هیچ خونه ای بی پدر نباشه🖤چقدر دردناک است هنوز هم باور نمیکنم پدر مهربونم که رفتی💔وقتی یاد قربون صدقه هات میوفتم دلم آتیش میگیره 💔وقتی اولین و آخرین تماس تلفنی که داشتیم یادم میوفته چشام پر اشک میشه🖤آرزوت این بود که من خوشبخت شم،فدای دل مهربونت شم بابای فرشتمم😭پدر  پدر پدر.......😭😭😔برای شادی روح بابام صلوات،الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مادرهمسرم برای اینکه نرم به همسرم بگم سریع جمع و جور کرد قضیه رو بلند گفت فلانی شوهرت به عروس میوه ن ...

خب پس وقتی میوه آوردن دیگه نباید دست میزدی یا میخوردی اینطوری ناراحتیت رو نشون میدادی

هیچ وقت به آدما نگید"چرا اینقدر میخوابی؟""چرا انقدر جوش میزنی""چرا انقدر چاقی"تا کی میخوای درس بخونی""چرا برای چندرغاز میری سرکار؟""این همه تو خونه میمونی که چی بشه"و....  شایداون بین پریدن از یه ساختمون ۲۰ طبقه ، و بیخیال شدن از کاری که سالهاست براش تلاش کرده ،درس خوندنی که پر از فشار عصبی،فعالیت بدنی که نتیجه رو نمیبینه، بیماری که هر روز باهاش دسته و پنجه نرم میکنه و جنگی که راجع بهش با هیشکی حرف نمیزنه و سعی میکنه پیروز بشه ،.ویه حرف شما ممکنه اون لیوان صبری که با چنگ و دندون نگهش داشته...لبریز بشه.                                      ساعت ۱ بامداد ۹/۲۵ نی نی ام از پیشم رفت🖤😔💔                
سر چه دلیلی از شما بدشون میاد

بحاطر اینکه این آدم حسود هست 

من و همسرم عقد هستیم خیلی داریم تلاش می‌کنیم زندگیمون بسازیم از طرفی هم خیلی هوای هم رو داریم هم عاشق همیم هم خیلی محبت میکنیم به هم هم بیش از اندازه برای هم احترام و ارزش میذاریم 

از طرفی هم همه چیزمون بهترین بوده تا الان مراسم هامون خریدهامون حتی جهاز خریدن هامون و... 

این آقا سر حسودی به من و همسرم مدام سعی داره منو همسرم رو خراب کنه این به خانواده همسرم هم اثبات شده ولی بیار پشت اونا هستن 

حتی می‌ره میشینه به خانواده همسرم پشت. من و شوهرم چرت و پرت و دروغ میگه 😐

من بودم صداش میگردم آقای فلانی من جا موندم که تو جمع خیطش میکردم

اوونوقت میگن این گشنس

پدر بلندترین شعر عاشقانه برای یک دختر است💔🖤🥀الهی هیچ خونه ای بی پدر نباشه🖤چقدر دردناک است هنوز هم باور نمیکنم پدر مهربونم که رفتی💔وقتی یاد قربون صدقه هات میوفتم دلم آتیش میگیره 💔وقتی اولین و آخرین تماس تلفنی که داشتیم یادم میوفته چشام پر اشک میشه🖤آرزوت این بود که من خوشبخت شم،فدای دل مهربونت شم بابای فرشتمم😭پدر  پدر پدر.......😭😭😔برای شادی روح بابام صلوات،الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
چرا باید اینطوررفتار کنن به چه دلیل؟ الان پیش شوهرتم بگی حرفت را قبول نمیکنه چون میگی احترام میذارن ...

نه عزیزم همسرم بهم اعتماد داره مبنشاسه منو ... بهش گفتم پشت من پرونده گفت بعدا دارم براشون فعلا به روشون نیمارم 

ولی می‌خوام ببینم سری بعدی برم یا نه 

همسرم که گفت دیگه نمیبرمت تو جمع هاشون

خب پس وقتی میوه آوردن دیگه نباید دست میزدی یا میخوردی اینطوری ناراحتیت رو نشون میدادی

به اصرار خواهرشوهرم برداشتم ولی تا آخر نخوردم مادروشهرمم هم هی اصرار می‌کرد بخور میوه رو چرا نمیخوری استرس قشنگ تو صورت همشون پیدا بود 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز