2777
2789
عنوان

ملافه های تختم رفته بود خشکشویی

707 بازدید | 36 پست

حدود چهار سال پیش من و همسرم یه سفر کیش رفتیم حدود یک هفته نبودیم خیلیم خوش گذشت اون سفر 

شبی که برگشتیم مشغول شستن لباسا و باز کردن چمدون ها و .... شدم اخر شب اومدم دراز کشیدم روی تخت احساس کردم بوی ملافه فرق داره بلند شدم با دقت نگاه کردم دیدم خیلی صاف و اتو کشیده اس 

ملافه رو از روی تخت برداشتم زیر و رو کردم 

دیدم کاغذ خشکشویی بهش منگنه شده و فامیلی دوست صمیمی همسرم روشه

از همسرم خواستم توضیح بده ولی مدام میگفت تو روانی شدی توهم زدی و دیوونه ای 

بعد دید من کوتاه نمیام شروع کردم شیشه و آیینه شکستن و گوشی منو گرفت 

انقد داد و بیداد میکرد و وسیله میشکوند من گوشیشو برداشتم رفتم تو اتاق پشت در وایسادم و سریع زنگ زدم پدر شوهرم و پدرم اومدن 

شوهرمم وسایلش رو جمع کرد رفت 

به پدرشوهرم گفته بود اره کلید رو دادم فلانی با دوست دخترش اومده 

منم جمع کردم رفتم خونه پدرم 

خیلی عصبی بودم 

از تصور اینکه دو نفر اومدن تو تخت خوابم داشتم روانی میشدم 

رفتم دم خونه پسره مادرش بهش زنگ زد ک پاشو بیا خونه ببینم چیکار کردی ذلیل شده و...کلیدشونم بیار 

ولی منکر شد که چی میگی کلید چیه و...


یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من به مادرش گفتم من تا عصر منتظر کلید میمونم بگید بیاره بده 

ولی به روی خودش نیاورد 

عصر دوباره رفتم دم خونشون 

پدرش و خواهرشم بودن 

گفتم کلید ما چی شد 

گفتن بیا تو ما آبرو داریم منم با کفش رفتم تو

مادرش شروع کرد جیغ و داد که اومدی تا آبروی پسرمو جلو باباش ببری 

خواهرش گفت حتما همسرت خونشو اجاره میده داداش منم اجاره کرده برو به شوهرت بتوپ نه داداش من 

پسره ام جلو خانوادش میگفت من ک نبودم ولی گردن میگیرم

الکی میگفت ک آبروش نره 

منم دوتا چک زدم تو صورتش 

تف انداختم تو صورتش و داد و بیداد کردم 

من مامانم رو میخوااام🥺😰😱

میای بدبختی هات رو به اشتراک میزاری و درد دل میکنی به وقت شادی هم به اشتراک بذار تو شادی هات هم سهیم بشیم یا میترسی چشم بخوری ؟😊 اگه همچین فکری میکنی از دردات هم نگو تحمل این حجم از انرژی منفی رو ندارم😊😊😐

حدود دو ماه خونه پدرم بودم 

و بعد آشتی کردیم 

اون پسرم قبل این اتفاق دنبال رفتن بود و حدود دو سال بعد رفت ترکیه 

الان بعد دو سال برگشته 

برای همسرم پیغوم پسغوم داده و تهدید کرده همسرمم باهاش قرار گذاشت ببینه مشکلش چیه 

به همسرم گفته زنت آبرو منو برد و....

حالا شوهرم برای موضوعی ک برای چند سال قبل بوده با من سرد شده و حقو به اون میده 

حدود دو ماه خونه پدرم بودم  و بعد آشتی کردیم  اون پسرم قبل این اتفاق دنبال رفتن بود و حد ...

به یه ورت بگیر.  نگران نباش چیزی نمیشه

میای بدبختی هات رو به اشتراک میزاری و درد دل میکنی به وقت شادی هم به اشتراک بذار تو شادی هات هم سهیم بشیم یا میترسی چشم بخوری ؟😊 اگه همچین فکری میکنی از دردات هم نگو تحمل این حجم از انرژی منفی رو ندارم😊😊😐
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز