به نظرتون منطقیه گفتن به این پسره؟بیاید نیاز به راهنمایی دارم

حالا اینا به کنار ما از این قضیه خبر نداشتیم تقریبا یه هفته بعدش تو یه کلاسی واسه استاد یه تکلیفی داشتیم که چند تا برگه نوشته بودیم بعد این پسره داشت برگه های خودشو دوستاش رو با منگنه دانشگاه منگنه می‌کرد دوستمم رفت گفت ببخشید آقای فلانی میشه مال منم منگنه کنی؟(اینجا تازه فامیلشو فهمیده بودیم) اونم گفت بله چشم بعد از کلاس که در اومده پسره محمدی رو پیدا نکرده گرفته زنگ زده بهش  با ذوق گفته محمدی میدونی چی شده اونم گفته نه چی شده گفته که دختره بهم برگشو داد منگنه کنم پس تا ۹۰ درصد کارم پیش رفته یعنی دیگه منو میخواست که داد به من محمدی بهش گفته منگنه دست کی بود؟اونم گفته دست من بعد اینم گفته خب پس به کی میداد؟ بعد گفته گیر نده تو هم داد به من دیگه اگه از من خوشش نمی اومد نمی‌داد منگنه کنم😐 در ادامه هم گفته البته خب چرا باید بدش بیاد اصلا من پولدار اون پولدار من گوشیم آیفون اونم گوشیش آیفون😐😐 رشته مون که یکی ما خانواده مذهبی اونا مذهبی خلاصه که به هم میایم چرا باید جوابش نه باشه؟ اینا رو دختره محمدی از فامیلش شنید اومد به ما گفت دوستم از من مشورت خواست گفت کاری کنم گفتم نه ولش کن از سرش میفته این خل شده بعدشم بری باهاش حرف بزنی فکر میکنه کشته مرده اش هستی تا اینکه دیدیم رفتار نصف پسرای کلاس با دوستم تغییر کرده یه جوری باهاش رفتار میکنن که انگار میدونن موضوع رو. دوست صمیمی همین پسره دوستمو خواهر صدا کرد در حالی که تا حالا هیچ دختر دیگه ای رو خواهر صدا نکرده میگه خانم فلانی 😐 یه پسره هست که اصلا دوستمو نمیشناخت جدیدا رفتارش با دوستم یه جوری شده انگار از بستگانش باشه و باهاش راحت باشه هی میاد با دوستم حرف میزنه ته صورتش هم یه خنده ریزی هست که تو رفتار با بقیه نیست اون سری برگشت به دوستم چشمک زد. یه پسره هست با این پسره محمدی دوسته این هر دفعه ما رو میبینه به زور خنده اش رو جمع میکنه بعد کاشف به عمل اومد که اون پسره اومده با این و پسرخاله اش که یه بار از خارج از کشور اومده بوده راجع به این مسئله مشورت کرده که چجوری پا پیش بذارم (اینم محمدی گفت بهمون). 

خلاصه انگاری به نصف پسرا رفته گفته بازم ما گفتیم ولش کن تا اینکه خبر اومد یه بار که من و دوستم خوراکی دستمون بوده از بیرون میومدیم تو کلاس یکی از پسرای کلاس یهو گفته اینا رو ببین چقدر به خودشون میرسن همش خوراکی دستشونه بعد اون پسره برگشته گفته هووو درست صحبت کن.😐خب الان هرکی اینو شنیده باشه میفهمه لابد یه چیزی هست که اون به دفاع از ما بلند شده دیگه. دوستمم از اونجایی که اولا خیلی مذهبیه و با این مسائل کنار نمیاد دوما خیلی نشخوار فکری داره و خودشو اذیت میکنه دیگه داره واقعا اذیت میشه میگه برم بهش بگم آیا تو این کارها رو کردی اگه گفت آره بگم به چه حقی اسم منو تو مکالمات دوستانه ات آوردی من کاری نکردم این حقو بهت داده باشم تو چطور جرئت میکنی منو سرفصل صحبت های آقایون کلاس کنی. خلاصه از این دست حرفا که خودشو جمع کنه من اول گفتم ولش کن ولی دارم میبینم این داره ادامه میده و رفته به نصف کلاس گفته و حس میکنم جلوش باید گرفته بشه چه کار کنیم بنظرتون؟

آره میگم خیلی خله

چه کار کنیم بگیم منطقیه؟چون میترسم بره همه جا رو پر کنه با این سرعتی که داره پیش میره

اولش منم همینو گفتم ولی تا این بخواد سر عقل بیاد میره به کل دانشگاه میگه

همین الانم محمدی میگه تو جمع پسرا یه جوری حرف میزنه که انگار رو دوست من غیرت داره 

بابا همه دارن می‌خندن 

وای آفرین دقیقا همین بیت شعر رو واسه دوستم همش میخونم میگم اینو بزنی زیر گوشش هم خوشحال میشه ولی خب راه دیگه ای هست؟بنظرتون یکی از دوستامونو بفرستیم؟ آخه داره کل دانشگاه رو پر میکنه

دوستم میگه سختمه اسمم سر زبونها بیفته