سوتیاتون همین قدر بود؟😐
تازه بشکن یاد گرفته بودم عادت کردم زارت زارت میزدم تو ختم عمم همههه جاااا سکووووتتتتت صدای زارت زارت بشکن من طنین انداز بود
یبار تلفنمون قطع شده بود زنگ زدیم مخابرات برامون درستش کنه،بعد یروز از مخابرات زنگ زدن من جواب دادم،مرده گف تلفنتون وصل شد؟ یهو من داد زدم ماااامااااان تلفنمون وصله؟😂
مرده بیشورم هی میخندید میگف پس اگ وصل نیس من چطوری بهتون زنگ زدم تو چطوری داری با من حرف میزنی
بعد دیگ خودمم از سوتی خود متاسف گشته و خداحافظی کردم
یبارم اومدم بچه رو بغل باباش بوس کنم(نمیدونم با چ عقل سلیمی این کارو کردم خب میزاشتم بچه بیاد پایین بعد بوسش میکردم)هیچی دیگه شما تصور کن بچه رو تو بغل بابا بوس کنی
قشنگ رفتم تو بغل بابا😶 اونشب تا آخر مث بچه خوبا نشسته بودم و واسه خوده تباهم افسوس میخوردم
من تو فاتحه پدربزرگ با دختر عمومام سر یه موضوعی انقدر خندیدیم که همه فکر میکردن داریم گریه میکنیم انقدر دلداربمون دادن بس کنین حالتون بد میشه کم گریه کنین
ما بدتر خندمون میگرفت اصن یه وضعی بود😅😅😅
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
