2777
2789
عنوان

سوتی های فاتحه ای تونو بگین😅😅

| مشاهده متن کامل بحث + 773 بازدید | 68 پست
شوهر عمم فوت کرده بود  بعد که گذاشتن تو قبر سنگ رو محکم انداختن نگو سنگ ترک داشت قشنگ افتاد رو ...

فقط عموت😂😂😂😂😂😂😂😂🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

خوشبختی همین داشتن چیزی نیست  خوشبختی گاهی لذتی عمیق از نداشته هاست!((یک نوع رهایی))که شبیه به هیچ چیز نیست،وگاهی ساده و غیر قابل تصور

یه چیزی بهت بگم؟ همین الان برای خودت و عزیزات انجام بده.

من توی همین نی نی سایت با دکتر گلشنی آشنا شدم یه کار خیلی خفن و کاملاً رایگانی دارن که حتماً بهت توصیه می کنم خودت و نزدیکانت برید آنلاین نوبت بگیرید و بدون هزینه انجامش بدید.

تنها جایی که با یه ویزیت آنلاین اختصاصی با متخصص تمام مشکلات بدنت از کمردرد تا قوزپشتی و کف پای صاف و... دقیق بررسی می شه و بهت راهکار می دن کل این مراحل هم بدون هزینه و رایگان.

لینک دریافت نوبت ویزیت آنلاین رایگان

خداییش شما دیگه تو فاتحه خودزنی میکنید من تجربشو دارم😂😂

من خیلی مراسم خاکسپاری و اینا نمیرم اگه باشه بعضی از پنج شنبه ها برم سرخاک پدربزرگم به خاطر همینه سوتی نمیدم

اره پیرزنامون افتضاحن🤣🤣🤣🤣😂😂😂😂😂😂🤣😂

خوشبختی همین داشتن چیزی نیست  خوشبختی گاهی لذتی عمیق از نداشته هاست!((یک نوع رهایی))که شبیه به هیچ چیز نیست،وگاهی ساده و غیر قابل تصور
یکی افتاد تو قبر نتونستم جلو خودمو بگیرم یعنی حواسم نبود بلند زدم زیر خنده😂😂😂

🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣

خوشبختی همین داشتن چیزی نیست  خوشبختی گاهی لذتی عمیق از نداشته هاست!((یک نوع رهایی))که شبیه به هیچ چیز نیست،وگاهی ساده و غیر قابل تصور
تو مراسم پدربزرگم زنداییم گریه میکرد و میگفت بخدا پدرم بود نه پدرشوهرم انقد که باهام مهربون بودددد پ ...

وایی خدا دهن این بچه ها رو باید گل گرفت من بودم میزدمش تا میخورد

سیاهه سیاهه دنیا ی رنگی  

پسر دایی بابام فوت کرده بود و باهاشون رودرواسی داشتیم بعد از هفتمش، بابام گفت بخاطر دخترش ،من و خواهرام هم بریم برای تسلیت و دلداری پسر عمه هم خونمون بودگفت  منم میام ...وسط فاتحه خونی چند نفر دیگه خدنشون بودن یه دفعه گوشیش زنگ خورد یه اهنگ شادشاد کوردی پخش شد از اینا که نمیتونی بشینی و باید پاشی و  برقصی (بزور خودمونو نگهداشته بودیم  ...اومدیم بیرون ترکیدیم از خنده

تو ای ساغر هستی به کامم ننشستی ............

عموم فوت شده بود قاب عکسش گذاشته بودن گل هم جلوش گذاشته بودن با شمع و....نوه های عموم کوچیک بودم زیر ۳ سال، دور میز رو گرفته بودن دست می‌زدن و با چه جدیتی می‌گفتن ، تولد تولد تولدت مبارک،مهمونا همه دونه دونه می‌رفتن تو حیاط میخندیدن

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سن ازدواج

پدرام۸۰ | 16 ثانیه پیش
2791
2779
2792