من شوهرم دیروز به خانواده ها گفتیم که باردارم، همه خوشحال و اینا قرار شد جشن بگیرن، مادرشورهم هم یه تشکیلاتی داده اصن.....
بعدش امروز گفتم بابا یجور رفتار میکنید انگار بچه ندیده ایم:/برگشت گفت من کل زندگیمو منتظر نوه بودم، الان بشینم تماشات کنم؟ منم گفتم یجور میگی انگار ده ساا بچه دار نمیشدیم، بابا بعد پنج ماه اقدام شد دیگه یکم عادی رفتار کیند. بعدش برگشت گفت خرجشو پسرم میده تو چیکار داری.
، امروزم از حرص 7م از جیب خودم ریختم به حساب مادرشوهرم گفتم فردامیریم تدارکات و بدیم اماده شو فلان ساعت برگشته میگ حرفم انقدر سنگین بود؟ چرا خودتو اذیت میکنی؟
با اینکه اصلا دلم راضی به این جشن نیست:/
یعنی دلم میخواد این زنو بگیرم خفه کنم انقدر که پرو
حرف و بی احترامی هاشو نمیتونم هضم کنم، همسرم هم مامانشو دوست داره. واقعا موندم چیکار کنم:///////فقط یه راه حل بگید از شر این زن خلاص شم