من شوهرمو خیلی دوس دارم یعنی به نظر خودم تو دوست داشتن به جنون رسیدم ولی همیشه از دستش یه گوشه از دلم شاکیم از هشت صبح میره سر کار تا هشت شب هشت تا میاد شام میخوره یه سوپر مارکت داریم داداشش تا هشت شب توش کار میکنه این تا شام میخوره میره در سوپر مارکت تا یازده دوازده شب بعدشم یازده دوازده تا ساعت دوسه میره خونه دوستاش