بچه ها سلام لطفا یه کمکی برسونید داستان این هست که ۲ماه پیش نصف شب صدای شنیدم بیدار شدم حس کردم صدا از اتاق دخترم میاد صدای آه ناله بود پاشدم رفتم اتاق دخترم دیدم بچه خوابه صدا از اونور دیواره گوشتون چیز بد نشنوه صدای زن شوهر همساده بود بلند بلند صدای رابطه اینا میومد از ترس که دخترم بیدار بشه بشنوه همونجا موندم تو اتاق تا اینا صداشون قطع بشه برم بخوابم حالا اون شب گذشت
خب
خب
واسه همین چیزاست من همیشه خونه تک واحدی میگیرم
یا اتاق دخترتو عوض کن یا بهشون گوشزد کن
حالا بعد دو شب دیدم باز صدا میاد یعنی صداهای واضح ها یعنی احمق هم طرف باشه میفهمه دارن چیکار میکنن چون من زیاد از خونه بیرون نمیرم متوجه نشدم اینا جدید آمدن اینجا ۲تا هم پسر دارن حدود۸تا۱۳ساله دیگه بعد دو شب که دیدم باز صدا آمد فرداش رفتم در خونشون
رفتم در زدم خانومه آمد در باز کرد بعد از سلام احوال پرسی گفتم عزیز یه حرفی دارن امیدوارم ناراحت نشین اتاق شما چسبیده به اتاق دختر منه ببخشید ولی صدای زناشویی شما بلند تو اتاق دخترم میپسچه یعنی اینو ک گفتم انگار که زده باشم تو دهنش یا چیزه بدی گفته باشم
شروع کرد داد زدن وای به شما چه ربطی داره دلمون میخواد اصلا هرشب میکنیم داد هم میزنیم من اصلا هنگ بودم شوهر همساده روبه رو هم آمد بیرون وایساده بود ببینه این چش شوده من اصلا دهنم باز مونده بود گفتم عزیز زشته بچه من کوچیکه ذهنش داغون میشه برگشت گفت به درک انگار فردا نمیخواد بره بده اینو که گفت داغ کردم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
